چگونه یک آموزش اثر بخش داشته باشیم
در یک نگاه می توان گفت که نظریه های تربیتی و آموزشی بر مبنای شناخت انسان خلق می شود؛ یعنی زیربنای نظریه های تربیتی، انسان شناسی است...
ویلیام گلاسر در سال 1925میلادی در شهر کلیولند ایالت اوهایو در آمریکا متولد شد. تحصیلاتش را در همان شهر در دبیرستان هایتس و سپس درموسسه تکنولوژی کیس و سرانجام در سال 1953میلادی در دانشکده پزشکی دانشگاه رزرو غربی به پایان رسانید. در نوزده سالگی موفق به اخذ مهندسی شیمی شد. در بیست و سه سالگی یک درجه روانشناسی بالینی گرفت و در بیست و هشت سالگی پزشک شد.
دکتر گلاسر تا سال 1957 در لس انجلس به عنوان روان پزشک کار می کرد.روش او در درمان جوانان بزهکار توجه گسترده ای را به خود جلب کرده است. تجربه ها و فعالیت های گلاسر در مدرسه دخترانه در ونتورا باعث شد تا واقعیت درمانی را شکل دهد. واقعیت درمانی، نوعی روان درمانی است، درآن سعی می گردد، فرد مسؤلیت پذیری را بیاموزد و هم چنین به رفع مشکلات خویش بپردازد. البته نظریه واقعیت درمانی برایند تحلیل و تیوری های تربیتی دانشمندانی چون آبراهام مازلو، هارینگتون و دکتر پل دوبوآ بود. دکتر پل دوبوآ مهمترین فردی بود که افکارش مقدمه ای بر پیدایش واقعیت درمانی شد.
در یک نگاه می توان گفت که نظریه های تربیتی و آموزشی بر مبنای شناخت انسان خلق می شود؛ یعنی زیربنای نظریه های تربیتی، انسان شناسی است. متفکران علوم تربیتی اصول و قواعد تربیتی را با تصویر و شناختی که از انسان حاصل می کند ارایه می دهد. قوت و ضعف آموزش و پرورش را نیز با معرفت انسان ربط می دهند. این متفکران معتقدند هرنوع تعریفی که از انسان ارایه شود به تناسب آن آموزش داده می شود. به صورت نمونه جان لاک می گفت ذهن کودک لوح نا نوشته مانند کاغذ سفید است که داده های تجربی روی آن ثبت می شود. اما گلاسر می گوید که انسان مانند لوح نانوشته یا کاغذ سفید نیست که نیروهای بیرونی آن را با انگیزه کنند بلکه انسان با پنج نیاز که عبارتند از: «نیاز به بقا، محبت و تعلق پذیری، قدرت یا پیشرفت، آزادی یا استقلال و تفریح» به دنیا می آید و همه انسان ها فارغ از نژاد، جا و مکان، کیش و مذهب، تحصیل و استعداد نوع نیازهای شان یکی است؛ صرف درجه اهمیت آن تفاوت دارد. او معتقد است، کسانی که به نوعی دچار مشکل اند از کمبود نیازهای شان رنج می برند. رفتاری که از انسان سر می زند معطوف به بر آورده کردن یکی از نیازها است. او بر این باور است که برای بهتر آموزش دادن، رفتن به هویت توفیق، بایستی منطق رفتار خوب درک شود. واقعیت درمانی برایند و محصول شناخت گلاسر از انسان پدید آمده است و طرفداران زیادی را نیز به خود جلب کرده است.
گلاسر در واقعیت درمانی معتقد است که انسان از میان تمام نیازهایی که دارد، محبت نقش اساسی در شکل گیری هویت توفیق و شکست دارد. بدین سان پیشنهاد می کند که پدر و مادر و مدرسه از رسالت هایش این است که ترس را از ذهن و دل کودک بردارد. به تعبیر او ترس زمین شوری است که هیچ گلی معطر در آن نخواهد روئید، زندگی را در کام دانش آموزان پیش دبستان، در دبستان، مقطع راهنمایی و دبیرستان زیبا نخواهد کرد. بنابر این برای از میان بر داشتن ترس ازکودک رابطه والدین در محیطی که متعلق به خانه است و رابطه معلم در مدرسه بایستی صمیمی عاطفی و طرفینی و هم چنین مبتنی بر احترام یکدیگر باشد. رابطه صمیمی اولین گام رفتن به هویت توفیق است روش های دیگری را نیز گلاسر پیشنهاد می کند که در ادامه پی می گریم.