متن کامل بیانیه استاد سرور دانش معاون دوم رئیس جمهور در همایش بزرگ یاد یاران توسط وی قرائت شد
دوستانه و دلسوزانه می خواهم یادآوری کنم که همگی باید دست از خودزنی برداریم. هیچ کس نمی تواند جای کسی دیگر را پر و یا خالی کند
متن بیانیه به شرح زیر است:
﴿بسم الله الرحمن الرحیم﴾
من المؤمنین رجال صدقوا ما عاهدوا الله علیه فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر و ما بدلوا تبدیلا. احزاب/23.
جلالت مآب استاد خلیلی رهبر حزب وحدت اسلامی افغانستان و معاون پیشین رئیس جمهور، استاد گرامی شفق، وکلای شورای ملی، وزرای محترم، علما، استادان، جوانان و همه حضار گرامی! السلام علیکم و رحمت الله و برکاته.
در ابتدا درود می فرستم به روان پاک همه شهدای راه عزت و آزادی مخصوصا شهدای حوادث خونین عاشورای امسال و شهدای نیروهای دفاعی و امنیتی کشور که در راه دفاع از استقلال و آزادی و عزت مردم، توسط قساوت پیشگان و مزدوران بیگانه به شهادت می رسند. همچنین گرامی می داریم یاد یاران را؛ یارانی که در طول نزدیک به نیم قرن، سکاندار مبارزات تاریخی مردم ما بودند و با فداکاری تمام از همه وجود خود مایه گذاشتند تا برای مردم و کشور خود سرافرازی و عزت را به ارمغان آورند. استاد قربانعلی عرفانی، استاد سید عباس حکیمی، استاد یوسف واعظی و استاد مصطفی اعتمادی، از آن رادمردانی بودند که در تاریکی های شب های سرد و در زندگی همیشه زمستانی و ظلمانی مردم این مرز و بوم، با نور اندیشه و شمع وجود خود، روشنایی و گرمی بخشیدند. سلام بر آنان روزی که زاده شدند و روزی که با سرافرازی از این دنیا رخت بربستند و روزی که با عزت و سربلندی به نزد پروردگار خود محشور خواهند شد. فرارسیدن سالگرد ارتحال آنان را به همه بستگان، خانواده ها، دوستان و یاران آنان تسلیت می گویم.
از آنجا که همایش بزرگ یاد یاران، در حقیقت محفل یادکرد و گرامیداشت از همه پاک باختگان راه خدا و مبارزان راه آزادی است، بر خود فرض می دانم که از تنی چند از یاران دیگر خود، نیز نام ببرم و یاد آنان را گرامی بدارم؛ شخصیت های مبارز و مجاهدی که یا توسط دشمن و گروههای تبهکار به شهادت رسیدند و یا بعد از عمری تلاش و مبارزه، با مرگ طبیعی به لقای حق شتافتند: در رأس آنان رهبر و پیشوای همه یاران، شهید وحدت ملی استاد عبدالعلی مزاری و همچنین شهید سید حسین حسینی از رهبران مؤمن و مبارز سازمان نصر که در نزدیکی های مرز افغانستان در مسیر جبهه جهاد در سال 1366 جان باخت، شهید ضامن علی واحدی و دو تن از همراهانش شهید محمد اسحاق رضایی و شهید انجنیر غلام حسین امینی که در زندان دژخیمان روسی در 21 ثور 1360 محکوم به اعدام شده و به شهادت رسیدند، همچنین شهید قهرمان حسین علی ابوذر غزنوی، شهید سید علی علوی، شهید خادم حسین اخلاصی، شهید عبدالحکیم میثم، شهید عیدمحمد ابراهیمی، شهید سید محمدسعید واعظ، شهید قاسم شفق، حاجی عبدالحسین محمدی معروف به حاجی عبدل، شهید امان الله موحدی، امین الله امینی شیخمیرانی، ابراهیم خلیلی اشترلی، سید عبدالله موسوی معروف به موسوی سفید، سید عبدالحمید سجادی، سید محمد سجادی، عبدالحسین مقصودی، سید یزدان شناس هاشمی، مرحوم قسیم اخگر، مرحوم علی بخش علی یار یکه ولنگی، مرحوم سعیدی یکه ولنگی، مرحوم مقدسی یکه ولنگی، مرحوم صدرالدین قرین، محمد موسی یاسین، مرحوم حاجی دولت حسین رفیعی بغلانی، مرحوم محمد نبی نوید، مرحوم حسین شفایی و صدها شخصیت برجسته دیگر که نقد جان خود را در راه پرپیچ و خم مبارزه، در طبق اخلاص نهادند و عازم سرای آخرت شدند.
حضار گرامی!
معذرت می خواهم که با نام بردن یک لیست طولانی از شهدا و شخصیت های مبارز این مرزو بوم، وقت شما را می گیرم، اما لازم می بینم که این کار را انجام دهم، آن هم در شرایط و زمانه ای که ما همگی در بند اوهام و خیالات، گرفتار متاع بی ارزش دنیای خود شده و مصالح و منافع بزرگ مردم را نمی توانیم درک کنیم و یا بی مهری ها، خودبینی ها و تنگ نظری ها و یا حوادث تلخ روزگار، باعث شده که روند عمومی حرکت تاریخ، افتخارات تاریخی و مفاخر سیاسی و علمی خود را به فراموشی بسپاریم. من واقعا امروزه نگرانم از این که وضعیت ما به سمتی پیش می رود که به همین زودی و به همین آسانی، قهرمانان و پیشگامان خود را فراموش کنیم و گویا چنین فکر کنیم که ما مردمی هستیم که با گذشته خود پیوند نداشته و همیشه باید هر کاری را از صفر شروع کنیم.
از این رو بجا است از شهدا و شخصیت های دیگری نیز یاد کنیم همچون: مرحوم آیت الله سید علی بهشتی، شهید صادقی نیلی، شهید حاجی ناظر حسین شهرستانی، محمد کاظم افکاری شهرستانی، مرحوم حسین داد امینی اشترلی، شهید غلام نبی مشتاق، سید محمد دین خلوصی، شهید سید مصطفی کاظمی، مرحوم علی جان زاهدی، مرحوم سید حسین انوری و بزرگان دیگری که در دوره جهاد و مقاومت و بعد از آن به رحمت حق پیوستند.
همچنین عده دیگری نیز بر همه ما حق دارند که از آنان یاد کنیم و خاطره آنان را گرامی بداریم، یعنی چهره ها و شخصیت هایی که با علم و اندیشه خود، راهگشای زندگی سیاسی و اجتماعی مردم ما بودند و عمری را در راه اعتلای کلمه حق و تأمین حقوق مردم تلاش و فداکاری کردند و در سال های جهاد و یا پیش از آن به شهادت رسیدند، همچون: پیش کسوت همه یاران مبارز این وطن، شهید علامه سید اسماعیل بلخی که با چکامه ها و اندیشه انقلابی خود و با 14 سال زندان شدن خود، راه مبارزه یعنی راه رهایی و آزادی و آزادگی را باز گشود و یار، همرزم و همبند او ابراهیم خان گاو سوار و همچنین علما و دانشمندان بزرگ مانند: آیت الله سید محمد سرور واعظ، استاد محمد اسماعیل مبلغ، شیخ سلطان ترکستانی، شیخ محمد امین افشار، سید نادر بحر، سید احمد عالم، سید عبدالحمید ناصر، سید محمد حسین مصباح، عوض علی بصیر، استاد محمد یوسف بینش، استاد محمد حسین نهضت، سید حیدر محمودی، شیخ رمضانعلی شریفی و دهها و بلکه صدها تن دیگر از علما، دانشمندان و رجال برجسته کشور ما که توسط مزدوران شوروی وقت به شهادت رسیدند و یا کسانی که در مسیر مبارزه و در راه خدمت به مردم، به دیار باقی شتافتند مانند: آیت الله محمد عیسی محقق خراسانی، علامه محمد علی مدرس افغانی و امثال آنان که برای اعتلای جایگاه مردم خود خدمات شایانی کردند و در دیار هجرت به رحمت حق پیوستند . یاد همه آنان گرامی و خاطره سبز شان جاویدانه و روان شان شاد باد!
حضار گرامی!
اجازه دهید امروز به مناسبت سالگرد ارتحال چهار تن از شخصیت های فرهیخته، مجاهد و مبارز خود (اولین سالگرد ارتحال استاد عرفانی و استاد حکیمی و دومین سالگرد ارتحال استاد واعظی و استاد اعتمادی) فارغ از مسایل حکومتداری و رویدادهای سیاسی و امنیتی روز، موضوع نسبتا مهم و ضروری دیگری را که کمتر در این سال ها مورد توجه است و یا نسل امروزین ما کمتر از آن اطلاع دارند، مورد بحث قرار دهیم و اندکی به مسایل درونی جامعه هزاره و خانواده شیعه افغانستان بپردازیم. نسل امروز ما باید بدانند که پیشکسوتان نهضت سیاسی آنان چه اندیشه ای داشتند و با چه شیوه و متدی مبارزات خود را آغاز کردند و شاخصه های خط فکری و مبارزات سیاسی آنان چه بوده است؟
شاخصه های خط فکری یاران:
این موضوع بدون شک بحث و بررسی بیشتری را می طلبد که باید در فرصت دیگری به تشریح و تبیین آن بپردازیم اما امروز با اغتنام از فرصت و با توجه به شناختی که از این جریان دارم و از سالهای 1354 و 1355 تا کنون از نزدیک این جریان را همراهی کرده ام و با رهبران نسل اول آن به عنوان اعضای یک خانواده با هم محشور بوده ایم، شش اصل را به عنوان چارچوب اصلی و شاخصه های عمده خط فکری و مبارزات سیاسی شهید مزاری و یارانش، به طور مختصر و فهرست وار با شما در میان می گذارم:
۱) رویکرد فکری-فرهنگی:
مهم ترین شاخصه ای که در حرکت سیاسی یاران ما مطرح بود، رویکرد فکری و فرهنگی این حرکت است. این رویکرد از آن جهت مهم است که هیچ نهضت سیاسی و اجتماعی نمی تواند بدون تکیه بر اندیشه و فرهنگ، در جامعه ریشه و مایه پیدا کند و یا به پیروزی و موفقیت برسد. منظور از رویکرد فکری و فرهنگی این است که یک حرکت سیاسی: اول؛ باید دارای یک خط فکری ای باشد که اعضا و هواداران آن را به هم پیوند دهد و انسجام ایجاد کند و مردم را با یک شعار فکری خاص در صحنه های سیاسی و اجتماعی بسیج نماید و دوم؛ این خط فکری را در قالب آموختن، مطالعه و پژوهش به طور مداوم رشد دهد و مطابق به شرایط زمان و نوآوری های اندیشه و تجربه بشری تکامل ببخشد و گر نه دچار رکود شده و از حرکت باز خواهد ایستاد و سوم؛ به روشنفکران، تحصیل کردگان، نخبگان و دانایان هر رشته، بها قایل شده و برای رشد بیشتر آنان سرمایه گذاری کند و نیروهای فکری و فرهنگی جامعه را برای رهبری و مدیریت حرکت سیاسی جذب و بسیج نماید و چهارم؛ به نشر و گسترش آموزش و توسعه فعالیت های فرهنگی و فکری در جامعه همت گمارد تا بتواند در افکار و اذهان مردم تحول ایجاد کند و گر نه شعار های سیاسی تنها در مرحله شعار باقی خواهد ماند و آرزوهای تغییر و اصلاح، عملی نخواهد شد.
در افغانستان جنبشی که توسط شهید مزاری و یارانش بنیانگذاری شد، متناسب با شرایط زمان، با همین رویکرد آغاز شد و با همین رویکرد ادامه یافت. از آنجا که این جانب در یک دوره نسبتا طولانی مسئولیت فرهنگی و نشراتی این جریان را به عهده داشتم و از جزئیات فعالیت ها هم اطلاع داشتم، می توانم به یقین ادعا کنم که کار فرهنگی در سازمان نصر نقش اول را داشت و بیش از هر چیز دیگر مورد توجه ما بود. رهبران این حرکت، قبل از توجه به سیاست، قدرت، تفنگ، جبهه و جنگ، به فعالیت فرهنگی، بیداری فکری و جذب فرهنگیان و تحصیل کردگان و وادار ساختن آنان به فعالیت فرهنگی همت می گماشتند و اکثر رهبران این حرکت، شخصیت های متفکر، اندیشمند، نویسنده، قلم به دست و اهل کتاب، مطالعه و پژوهش و یا بنیانگذار مراکز و نهادهای متعدد فرهنگی، نشراتی و علمی بودند که به عنوان نمونه می توان از استاد عرفانی و استاد حکیمی به عنوان چهره های ماندگار و به یادماندنی و از خدمات آنان در عرصه فرهنگی یاد کرد.
۲) دین باوری و اخلاق مداری:
پایبندی به تعالیم و باورهای دینی و ارزش های اخلاق اسلامی به عنوان یک عنصر مهم و کلیدی در هویت تاریخی، فرهنگی و اجتماعی ما، از خصوصیات دیگر این حرکت بود. رهبران و رهروان این حرکت، اولین آموزه های خود را از فرهنگ غنی دین اسلام آموخته بودند و بر بیداری اسلامی و رشد تفکر دینی تأکید داشتند؛ اما با رویکرد نوگرایی و اصلاح طلبانه و پیراستن تعالیم دین از جهل، خرافه و عوام زدگی ای مبتنی بر تزویر و ریا که توسط گروه های جاهل و عوام فریب تبلیغ می شد. اگر به سخنرانی ها، نوشته ها، نشریات و فعالیت های این جنبش نگاه کنید به خوبی در می یابید که رهبران این حرکت – از شهید مزاری گرفته تا یارانی که امروز به یاد آنان نشسته ایم- تا چه حد خود دین باور و اخلاق مدار بودند و تا چه حد بر رعایت معیارها و ارزش های دینی و اخلاقی در داخل صفوف حزبی و سازمانی و جلوگیری از نفوذ گرایش های ضد دینی و عناصر ناباور به دین و دیانت تأکید داشتند و با همه اندیشه های چپ و راست و گرایش های تندروانه نژادی، قومی و مذهبی مبارزه می کردند.
۳)عدالت محوری و آزادیخواهی و برادری و برابری:
حرکتی که توسط یاران ما بنیانگذاری شد هر چند همزمان با دوره جهاد و مبارزه با اشغالگران شوروی سابق و رژیم های دست نشانده آنان و با شعار استقلال و مبارزه در مقابل بیگانگان و وابستگان داخلی آنان، معرفی و مطرح شد و ادامه یافت، اما انگیزه های اصلی این خیزش، مبارزه با تبعیض و بی عدالتی و ستم و استبدادی بود که در طول تاریخ افغانستان، انسان این سرزمین را به رنج و محنت دایمی کشانده و زندگی را برای او تلخ و زهر آگین ساخته بود. بنا بر این عدالت محوری، آزادیخواهی، برابری و برادری شعار اصلی و درونمایه فکری این حرکت را تشکیل می داد و به همین جهت ریشه های تاریخی این حرکت به اوایل دهه پنجاه و حتی دهه چهل و دوره قیام شهید بلخی و قبل از آن قیام ابراهیم خان گاوسوار بر می گردد و اگر شما به نشریات سازمان نصر در دوره قبل از حزب وحدت بنگرید، می بینید که این حرکت چگونه از این چهره ها و اندیشه ها و قیام های آنان الگو گرفته است. تشکیل گروه هایی مانند «حزب حسینی»، «روحانیت مبارز» یا «شباب الهزاره» و غیره، گروههایی هستند که در اوایل دهه پنجاه در کابل و یا خارج کشور شکل گرفتند و بعدها به نام «گروه نصر» و «گروه مستضعفین» و بعدتر در سال 1358 هم به نام «سازمان نصر افغانستان» ظهور کرد.
بنا بر این باید بدانیم که هدف اصلی این حرکت، مبارزه با تبعیض، بی عدالتی و استبداد و تأمین عدالت و آزادی بوده است و این، اندیشه ای است که برای همیشه یک اندیشه زنده و پویا است و هدفی است مقدس و ناب برای بنیانگذاری یک جامعه مرفه و مترقی و یک دولت انسان مدار و حق محور.
۴) تأمین حقوق هزاره ها و شیعیان:
در این حرکت که بر بنیاد عدالت و آزادی شکل گرفته بود، هزاره ها و شیعیان افغانستان به عنوان دو گروه قومی و مذهبی جایگاه خاصی داشته اند، نه به عنوان این که این حرکت، یک جنبش قوم گرایانه و فرقه ای باشد، بلکه به این عنوان که این گروه به عنوان خاستگاه اصلی این حرکت، از محروم ترین گروه های اجتماعی و فرهنگی افغانستان بوده که در طول تاریخ، مذهب آنان یک مذهب قاچاقی شمرده شده و در گذشته همواره در تقیه به سر برده اند و از نگاه قومی نیز تحت ستم و تبعیض مداوم قرار داشته و حتی در مقطع هایی از تاریخ به جرم مذهب و نژاد خود، به طور سیستماتیک قتل عام شده و به اجبار از مسکن و موطن خود کوچ داده شده و زمین های آنان به دیگران واگذار شده است. این یک واقعیت تلخ و غیر قابل انکار تاریخ سیاسی افغانستان است و اگر دیروز کتمان می شد، امروز به برکت پیشرفت علم و آگاهی، نمی توان این ظلم و اجحاف ها را انکار کرد.
بر این اساس بود که شهید مزاری می گفت هزاره بودن در افغانستان یک جرم است و باید حقوق بشری و شهروندی این مردم تأمین شده و از صفحه تاریخ سیاه این کشور، این جرم انگاری اجتماعی زدوده شود و این مردم در کنار سایر اقوام کشور از عدالت و آزادی برخوردار شوند و لذا در دوره حزب وحدت، مشارکت عادلانه و تأمین حقوق سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و مذهبی همه اقوام کشور به شمول شیعیان و هزاره ها و رسمیت یافتن مذهب جعفری و مقابله با روند تکفیری و در تقیه زندگی کردن، جزء موقف رسمی و جدی این حزب بود و در راه تحقق آن فشارهای زیادی را هم متحمل شد.
۵ ) تأکید بر اتحاد و همگرایی:
یکی از شاخصه های برجسته حرکت شهید مزاری و یارانش، روحیه همگرایی و وحدت طلبی آنان و پرهیز از تعدد، تفرقه و خودزنی های بی مورد داخلی بود، چه در سطح ملی و بین اقوام افغانستان و چه در سطح داخلی بین مردم شیعه و هزاره افغانستان. هر چند به تلخی باید اعتراف کرد که در دوره جهاد، یک سلسله منازعات خونین و بیهوده بین گروه ها و احزاب سیاسی در سطح کل کشور به شمول مناطق هزاره جات به وقوع پیوست که در جای خود یک اشتباه بزرگ تاریخی بود، اما این منازعات ریشه در عوامل مختلف درونی و بیرونی داشته و به طور ناخواسته بر همه تحمیل شده بود. دلیل روشن این ناخواستگی، حرکت وحدت طلبانه بعدی بود که با موفقیت و به سرعت، به انحلال احزاب و ایجاد حزب وحدت اسلامی انجامید. در تأسیس حزب وحدت بدون شک شهید مزاری و یارانش نقش کلیدی و اساسی داشتند و با صداقت تمام در این رابطه تلاش کردند.
تاریخچه پیدایش و تأسیس حزب وحدت را در کتاب مرحوم استاد عرفانی (از کنگره تا کنگره) بخوانید. این کتاب که در سال های گذشته توسط مرکز فرهنگی نویسندگان چاپ و نشر شد، از منابع دست اولی است که نحوه شکل گیری وحدت را روایت می کند. استاد عرفانی و استاد واعظی و همفکران ایشان، به حق از معماران و مؤسسان اولیه و اصلی حزب وحدت بودند که در این راه تمام مناطق مرکزی را کوه به کوه و قریه به قریه زیر پای نهادند تا از اختلافات فرو کاسته و زمینه همدلی و اتحاد را فراهم نمایند. در اثر این تلاش ها بود که در تاریخ مردم هزاره، بزرگترین و تأثیر گذار ترین جریان سیاسی حزبی ظهور کرد؛ جریانی که چه در دوره مقاومت غرب کابل به رهبری استاد مزاری و چه در دوره مقاومت بامیان به رهبری جناب استاد محمد کریم خلیلی و چه در دوره 14 سال اخیر، یکی از محورهای اصلی تعاملات سیاسی در سطح کشور و از مقتدرترین احزاب سیاسی هزاره ها بوده است. این محوریت و اقتدار به برکت وحدت و همسویی نیروهای سیاسی بوده که آغازگر و بنیانگذار آن استاد مزاری و یارانش بودند و امروز هم برای ادامه این مسیر، هیچ چاره ای جز وحدت و همسویی نیست.
۶)مبارزه تشکیلاتی و سازمانی:
نکته مهم دیگر در شیوه مبارزاتی شهید مزاری و یارانش، استفاده از شیوه مبارزاتی تشکیلاتی و سازمانی بود. یک مبارزه سیاسی موفق بدون تشکیلات منسجم و سازمان یافته ره به جایی نمی برد. در شرایط معاصر دنیا نیز در اکثر کشورها مبارزه سیاسی مسالمت آمیز، در قالب احزاب سیاسی سازماندهی می شود. در دوره جهاد گاهی در میان مردم موجی از گرایش ها و تبلیغات ضد حزبی ایجاد می شد و حتی برخی تلاش می کردند که از طریق صدور فتواهای شرعی توسط بعضی از مراجع دینی، فعالیت تشکیلاتی و حزبی را تحریم کنند اما شهید مزاری و یارانش استدلال می کردند که سازماندهی و تشکیلات در امر مبارزه چیزی نیست که کسی در باره ضروت آن شک و تردید داشته باشد و یا با فتوا تحریم شود و بلکه اگر فتوایی لازم باشد، در لزوم یا ضرورت آن باید فتوا داده شود و نه در تحریم آن.
با این تفکر بود که سازمان نصر در دوره خود یکی از منسجم ترین تشکیلات حزبی بود که بر مبنای صداقت، تعهد، اخلاص، ایمان، نظم، اطاعت پذیری، آرمان گرایی و روحیه محبت، برادری و برابری فعالیت می کرد و به همین جهت صادق ترین نیروها را تربیه کرد و موفقیت آمیز ترین تجربه تشکیلاتی و سازمانی را در افغانستان مخصوصا در میان هزاره ها رقم زد که مثال و مانند آن، در تاریخ مبارزات حزبی ما تا کنون تکرار نشده و بعد از این هم تکرار نخواهد شد. انحلال سازمان نصر به دلیل نقص یا ضعف تشکیلاتی آن نبود، بلکه ضرورت اتحاد نیروهای سیاسی برای دفاع از منافع و حقوق مردم باعث شد که این سازمان همراه با چندین گروه سیاسی دیگر جای خود را به حزب وحدت دادند. حزب وحدت هم اگر چه از نگاه سازمانی و تشکیلاتی، استحکام و انسجام سازمان نصر را نداشت اما در جای خود، دارای تشکیلات مناسب حزبی بود که مخصوصا در دهه اول عمر خود با سازماندهی دقیق و نظام مند عمل کرد.
در همه مواردی که ذکر شد، گفتنی های زیادتری وجود دارد و باید هم این مباحث به تفصیل شکافته شود تا رویدادهای مهم گذشته ما آنچنان که بوده به نسلهای بعدی انتقال یابد. اما فرصت اندک سخن گفتن در این همایش، اجازه نمی دهد بیش از این سخن را طولانی کنیم. بقیه حرف ها و گفتنی هایی را که در ذهن و حافظه دارم به فرصت دیگر موکول می کنم.
حضار گرامی! دوستانی که امروز به یاد یاران خود این همایش با شکوه را دایر کرده اید!
آنچه گفته شد گوشه ای از چارچوب سیاسی و فکری ای بود که از اوایل دهه پنجاه تا امروز یعنی نزدیک به نیم قرن، به عنوان یک نشانه راه و اصول استراتژیک مبارزه، مردم ما را جهت داده و رهبری کرده است و اکنون سؤال اساسی این است که از این نیم قرن مبارزه چه باید آموخت؟ و این راه دشوار را چگونه باید ادامه داد؟ آیا در این شرایط و زمانه و بعد از تقریبا نیم قرن، باز هم می توان همان اصول را حفظ کرد و با همان خط مشی و شاخصه های فکری و سیاسی کار کرد؟
بر اساس مطالعه، تجربه و ارزیابی که من دارم، این نیم قرن مبارزه، برای مردم ما دستاوردهای بس بزرگ، گرانبها و ارزشمندی داشته و به تعبیر شهید بلخی، ما امروز این آبرخ را از همت آن لاله کفنان داریم. با این تلاش ها و فداکاریها، امروز قسمتی از آرزوها و اهداف شهدای ما برآورده شده و یک زمینه مناسب، برای نفس کشیدن و یک فرصت خوب، برای کار و فعالیت سیاسی، فرهنگی و اجتماعی فراهم شده و مردم ما از حالت قاچاقی بودن مذهب و جرم بودن قومیت خود خارج شده است. اما برای رسیدن به همه اهداف هنوز راه طولانی در پیش است و بر این اساس همچنان با عزم و اراده آهنین و با شکیبایی و متانت، این حرکت را باید ادامه داد. چارچوب و اصول استراتژیک مبارزه همان اصول و شاخصه هایی است که در طول این نیم قرن راهنمای ما بوده است و بر خلاف نظر برخی از سطحی اندیشان، ما نیازی نداریم که اصول مبارزه و خط فکری و سیاسی خود را تغییر دهیم. آنچه که یک نیاز و ضرورت است، همگامی و همراهی با شرایط زمان و مکان و درک مقتضیات عصر است و این که وحدت و همبستگی ملی و منافع ملی کشور، جایگاه مردم خود و نحوه تعامل مثبت با حکومت، نیروهای سیاسی، اقوام و گروه های اجتماعی افغانستان را درست درک کنیم و بدانیم که افراط و تفریط ما را به بیراهه می برد و باید عقلانیت، تدبیر و اعتدال را مبنای کار خود قرار دهیم و بر رشد علمی، فکری، فرهنگی و اقتصادی تأکید کنیم و بدانیم که هدف اصلی مبارزه دست یافتن به عدالت و برابری و ساختن جامعه ای است کثرت گرا، مرفه و مترقی بر مبنای کرامت انسانی، دموکراسی، عدالت اجتماعی، برابری و انکشاف متوازن.
حضار گرامی!
برای تداوم مبارزه و رسیدن به اهداف و آرمان های والای انسانی، حفظ تسلسل و تداوم حرکت و پیوند دادن امروز به دیروز و آموختن از تجربیات گرانسنگ نسل گذشته یک ضرورت جدی و اساسی است. آنچه که امروز در میان برخی از افراد و حلقات، به نام نقد و با ادعای روشنفکری و روشنگری، به عنوان عبور از رهبران سنتی و انتقال به رهبری نسل نو مطرح شده، یک انحراف از مسیر یک مبارزه 50 ساله و سوق دادن مردم به بیراهه است.
اول؛ از این جهت که ما نمی توانیم از گذشته پنجاه ساله و پر افتخاری که دستاوردهای بزرگی برای مردم ما داشته، خود را جدا سازیم و بین امروز و دیروز خود فاصله ایجاد کنیم و خدمات رهبران – به اصطلاح شما- سنتی را نادیده بگیریم. دوم؛ این که انتقال رهبری از یک نسلی به نسلی، با این که یک سنت طبیعی است اما در عین حال سازوکار خاص فکری، سیاسی، اجتماعی و تشکیلاتی خود را لازم دارد و صرفا با ادعا و شعار و یک شبه و از خارج یک سازمان، این انتقال صورت نمی گیرد و از طرف دیگر میدان رقابت مثبت و فعالیت و خدمت به مردم، برای همگان باز است و هیچ کس نمی خواهد و نمی تواند راه فعالیت دیگران را مسدود گرداند. از جهت دیگر اگر دیروز شهید مزاری به حیث رهبر این مردم و این جریان مطرح شد و اگر امروز استاد خلیلی و استاد محقق و سایر شخصیت ها، توانسته اند مردم ما را رهبری کنند، این ما و شما نبوده ایم که آنان را رهبر ساخته باشیم تا حالا آنچه را به آنان داده باشیم، از آنان پس بگیریم. آنان با تلاش، همت، فداکاری و خدمات خود و دوستان و همفکران خود، مردم را جذب کرده و طرفدار راه و روش خود ساخته اند و این میدان برای شما هم باز است. بیایید با خدمت و تلاش صادقانه و با تأسیس تشکیلات و نهادهای حزبی و سازمانی، شخصیت خود را برای مردم معرفی کنید و در یک رقابت مثبت و دموکراتیک، برای خود و حزب خود از مردم رأی بگیرید. چه کسی این راه را به روی شما بسته است؟ این، نیاز به خودزنی، اتهام و ایجاد تفرقه در صفوف مردم ندارد. و حتی باید گفت این رهبران – به اصطلاح شما- سنتی بوده اند؛ از شهید مزاری و تا کنون که مبارزه کردند و جوانان را تشویق، راهنمایی و کمک کرده و فرصت های امروزین را برای رشد و ارتقای فکری و سیاسی آنان فراهم ساختند و در حقیقت رشد، تحول و تکامل نسل امروزی، محصول تلاش و فداکاری نسل پیشین است.
البته باید تأکید کنیم که در هر حرکتی ممکن است اشتباهاتی نیز وجود داشته باشد و از این جهت رهبران ما هم باید خود را مبرا از نقد و عیب نپندارند. امروز شرایط دگرگون شده و باید نیاز زمان و جایگاه نسل بیدار، روشن و تحصیل یافته امروز را درک کرد. آن جوانی که تا دیروز در زیر منبر شما شعار می داد و تکبیر می گفت، امروز مدرک دکترا در دست، به کرسی استادی پوهنتون تکیه زده و صاحب قلم، اندیشه، تجربه، دانش و تکنالوژی معاصر شده، باید سخن او را شنید و از طرح و ابتکار او بهره گرفت و به او زمینه داد که در مدیریت و رهبری جامعه سهم بگیرد.
دوستانه و دلسوزانه می خواهم یادآوری کنم که همگی باید دست از خودزنی برداریم. هیچ کس نمی تواند جای کسی دیگر را پر و یا خالی کند. هر شخص و شخصیتی جایگاه و نقش خاص خود را دارد. ما نباید امروز بین نسل های مردم خود، دیوار بی اعتمادی ایجاد کنیم، بلکه مسئولیت مهم ما پیوند دادن و متصل ساختن نسل ها و انتقال تجربیات به یکدیگر و تداوم حلقات به هم پیوسته یک مبارزه ملی و انسانی و ایجاد همبستگی و همگرایی است. وقتی ما نتوانیم مدارا، تحمل، هم پذیری و رواداری را در میان خود عملی سازیم، چگونه انتظار داریم که دیگران به ما احترام گذاشته و با ما از مدارا و رواداری کار بگیرند؟ و یا وقتی ما تاب هیچ نقد و انتقاد را نداشته باشیم و همه چیز را منحصر به خود تلقی کنیم، چگونه می توانیم از آزادی بیان و انحصار شکنی سخن بگوییم؟ وظیفه و رسالت نسل جوان و تحصیل کرده ما این نیست که خود را در لایه های پر پیچ و خم درونی زندانی کنند و تنها در لاک قومیت، منطقه وسمت فرو روند و کلیت حرکت تاریخ و اجتماع خود را نادیده بگیرند. تازه ما در سطح ملی یک خانواده کوچکی هستیم که تنها در کنار خانواده بزرگ ملی یعنی تمام ملت بزرگ افغانستان می توانیم با مشکلات مبارزه کنیم و جامعه خود را متحول بسازیم و به امنیت و آسایش دست پیدا کنیم.
به امید روزی که مبارزه عدالتخواهی و آزادی طلبی مردم افغانستان به ثمر بنشیند و در این کشور به جای تبعیض، بی عدالتی و افراط گرایی، عقلانیت، اعتدال و ارزش های انسانی حاکم گردد
و با درود بی پایان به روان پاک همه شهدا و پاک باختگان راه عزت و آزادگی مخصوصا شهید وحدت ملی استاد مزاری و یارانش.
والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته
- ۹۵/۰۸/۰۱