تقی امینی:یکی از دلایل نا امنی ها دلسوزی و همسویی دولت افغانستان با طالبان است
اگر همین دلسوزی ها نبود دولت افغانستان همزمان با شدت گرفتن حملات تروریستی زندانیان گروه های تروریستی را ازاد نمی کرد. دلیل بعدی حضور افرادی با تفکر طالبانی در دولت و نیروهای امنیتی است. و دلیل سوم هم فساد گسترده در دولت است که سبب شده است مقامات تصمیم گیرنده در دولت و نیروهای امنیتی افرادی غیر مسلکی بوده و صرفا به معاش و رتبه خود نیاز داشته و با تکیه بر روابط خود در موقعیت های حساس قرار گرفته اند...
چه کسی پاسخگوست؟ خون مردم می ریزد، مسئولان در خوابند؛ گفتگو با استاد دانشگاه
تقی امینی، عضو ارشد جنبش روشنایی و استاد دانشگاه در گفتگوی اختصاصی با شفقنا پیرامون مشکلات امنیتی کشور به سوالات شفقنا پاسخ داده است.
شفقنا افغانستان: حوادث اخیر و حملات تروریستی قابل پیشگیری هست؟ چه کسانی مقصر هستند؟
تقی امینی: به نظر من بلی، حوادث تروریستی به اندازه زیادی قابل پیشگیری است و میزان حملات تروریستی و انتحاری در کابل با اقدامامت ساده تخنیکی به اندازه قابل ملاحظه ای می تواند کاهش یابد. اجازه بدهید که چند اقدام ساده تخنیکی را برای شما بر شمارم.
۱- در سال ۲۰۱۵ کشور چین چندین دروازه امنیتی را به دولت افغانستان اهدا کرد. شورای امنیت افغانستان در آن زمان اعلان کرد که نصب این دروازه ها در ورودی های شهر کابل کمک بزرگی به کاهش حملات تروریستی در این شهر خواهد نمود. این دروازه قادر بود مواد انفجاری را تشخیص داده و پیدا نماید. اما دولت از نصب این دروازه امنیتی تا کنون ابا ورزیده است که یک حرکت کاملا مشکوک است. بعضا اعتراضاتی نیز علیه دولت در این قسمت انجام شد اما جوابی از طرف دولت داده نشد.
۲- شبکه های مخابراتی امکانات وسیعی را برای ردیابی و کنترول تماس های شبکه های تروریستی فراهم می کند. از طریق شبکه های مخابراتی کارهای خارق العاده ای قابل انجام است. مثلا رد گیری سفر یک نفر از یک نقطه به نقطه دیگر، حتا اگر تلفن اش خاموش باشد. ثبت و رد گیری مکالمات شان. حتا نصب رد گیر های کوچک در موتر و لباس افراد مشکوک تا در هر زمان مکان قابل رد یابی باشد. در حقیقت می توانم بگویم که امروز با پیشرفت تکنولوژی هیچ کسی در هیچ جای مخفی شده نمی تواند و مکالمات تلفنی خود را محرم نگه داشته نمی تواند.
۳- مساله دیگر نصب دوربین های امنیتی در سطح شهر کابل است. دولت می تواند با سرمایه گذاری اندک (مثلا هزینه جشن استقلال یا برگزاری لویه جرگه مشورتی-هردو بدون نتیجه) کل سطح کابل را با دوربین های مدار بسته پوشش بدهد. این دوربین ها حتا می تواند افراد را از روی عکس شان تشخیص بدهد. یعنی کامپیوتر (مانند چهره خوانی فیسبوک) تشخیص می دهد که این فردی که در تصویر دیده می شود چه کسی است. با این دوربین ها به راحتی تردد آدم ها و موتر ها و ردیابی موترهای که احتمالا نمبر پلیت جعلی دارند یا مشکوک هستند قابل ردیابی و پیگیری است. البته همین اکنون نیز در نقاط مهم شهر کابل دوربین های امنیتی نصب است که تا حد زیادی می تواند برای بهتر کردن امنیت استفاده شود.
اما با همه این پیشرفت بشر، دولت نمی تواند از آنها برای بهبود وضعیت امنیتی استفاده کند که البته چند دلیل برجسته دارد. یکی از مهمترین دلایل آن دلسوزی و همسویی دولت افغانستان با طالبان و گروه های تروریستی است. یعنی مقامات بلند رتبه افغانستان قصد ندارند که واقعا علیه طالبان و گروه های تروریستی اقدام موثر انجام بدهند.
اگر همین دلسوزی نبود دولت افغانستان همزمان با شدت گرفتن حملات تروریستی زندانیان گروه های تروریستی را ازاد نمی کرد. دلیل بعدی حضور افرادی با تفکر طالبانی در دولت و نیروهای امنیتی است. و دلیل سوم هم فساد گسترده در دولت است که سبب شده است مقامات تصمیم گیرنده در دولت و نیروهای امنیتی افرادی غیر مسلکی بوده و صرفا به معاش و رتبه خود نیاز داشته و با تکیه بر روابط خود در موقعیت های حساس قرار گرفته اند. نمونه های آن کم نیست. یعنی تقصیر اصلی این حملات تروریستی به دوش دولت است. مشخص است که گروه های تروریستی و طالبان رسما تهدید کرده اند و مسؤولیت حملات خود را به دوش گرفته اند. اما دولت در مقابله با این حملات یک اقدام مناسب نکرده و شدیدا ناکام بوده است. حالا شرایط به گونه ای است که طالبان این توانایی را دارند که هرکسی را در هر مقامی دولتی و در هرجایی (حتا ارگ) اگر باشد نیز مورد حمله قرار بدهد. طالبان این توانایی را دارد که موتر حامل بمب خود شان را در هر نقطه از شهر کابل انفجار بدهد. هیچ نقطه ای در کابل دور از دستر حملات طالبان نیست. این که طالبان به ارگ حمله راکتی نمی کند، مصلحت خودشان است و الا به راحتی می تواند ارگ را با استفاده از حملات راکتی به طور جدی تهدید کند.
میخواهم چند مثال خدمت عرض کنم تا ناتوانی دولت در تامین امنیت کابل با توجه به دلایلی که عرض شد واضح کردد.
۱- اما امرالله صالح در مصاحبه با طلوع گفته است که برای شان از ارگان های امنیتی خبر دادند که فلان شبکه قصد حمله به تو را دارد که وارد کابل شده است و ما رد آن را گم کرده ایم. برای من این ردگم کردن با توجه به آنچه توضیح دادم قابل قبول نیست. گم کردن رد یک شبکه ای که تنها حمله کنندگان آن ده نفر بوده و همراه با موتر مملو از مواد انفجاری است در شرایط فعلی غیر ممکن است. مگر این که گم انداخته باشند.
۲- حمله به چهار زنبق را به خاطر بیاورید که در منطقه سرخ کابل با یک لاری مملو از مواد انفجاری انجام شد. سفارت آلمان هفته ها پیش به دولت خبر داده بود و سفارت خود را تخلیه کرده بود. مقامات امنیتی افغانستان هم بعدا گفتند که ما از حمله خبر داشتیم. یعنی هم زمان تقریبی، هم مکان تقریبی مشخص بود. جلوگیری نتوانستند از چنین حمله ای به نظر من غیر ممکن است.
۳- حمله به تجمع جنبش روشنایی را توجه کنید. بر اساس اسنادی که بعدا در رسانه ها پیدا شد، سکتور امنیتی در حالت احضارات درجه یک قرار داشت. دهمزنگ هم تنها سه سرک دارد. دو سرک عملا بسته بود. اما سرک سوم کاملا باز بود. اما سه انتحاری از همین سرک و از پیش چشم نیروهای امنیتی وارد تجمع تظاهرات کنندگان می شود. حتا یک نفر شان را تشخیص داده نشد. و مشابه قضیه دهمزنگ هم حمله بر تجمع مربوط به تشییع جنازه شهید ایزدیار شهید رستاخیز تغییر است.
_مردم چه باید بکنند؟ آیا وقت آن نرسیده که صاحبان وعده های توخالی رسوا شوند؟
*کاری چندانی از دست مردم بر نمی آید. مردم در وضعیت مناسبی نیستند که بتوانند کاری کنند. از نظر اقتصادی شدیدا تحت فشار هستند، کنترولی بر دولت نداشته و حتا هیچ راهی برای مردم باقی نمانده است که به دولت فشار بیاورند. نه از طریق ارگان های رسمی مانند پارلمان می توانند به دولت فشار بیاورند، نه از طریق نارضایتی عمومی، نه از طریق تظاهرات های مسالمت آمیز و نه هیچ روش دیگری.
دولت در حقیقت همین اکنون کاملا از مردم بریده است و به نیازها، رای، درخواست ها، و فشارهای مردم پاسخگو نیست. دولت با استفاده از وابستگی خود به منابع خارجی، همدستی با گروه های تروریستی نیازی به مشروعیت بخشی مردم ندارد و تبدیل به یک پادشاهی و دیکتاتوری مطلقه شده است. نه مردم بلکه حتا أحزاب سیاسی و حتا کسانی که پنجاه درصد به طور رسمی در قدرت و حکومت شریک اند، امروز چاره ای جز سکوت سر افکندگی و دلخوش کردن به معاش روزانه ندارد.
با این روند، اگر انتخابات برگزار شود، یقینا پایه های دیکتاتوری قومی مستحکم تر خواهد شد. به نظر من آمدن صلح و حکومت موقت فرصت های بیشتری را برای برجسته تر شدن نقش مردم و آوردن إصلاحات اساسی فراهم میکند. چون حالا تلاش جبهه ضد طالب پراکنده شده و تلاش شان برای به دست آوردن حد اکثر معاونت است.
اما با آمدن صلح و حکومت موقت می توانند روی تغییر قانون اساسی، توزیع عادلانه قدرت با استفاده از تجربیات هجده سال گذشته و تحکیم پایه های مردم سالاری تلاش کنند.
درباره بازی انتخابات
فعلا بازی دوگانه است. بهترین گزینه برای اشرف غنی برگزاری انتخابات است. اگر صلح بیاید غنی تلاش خواهد کرد که بتواند دوره موقت را تا حد ممکن طولانی کند.
تلاش دیگر غنی این است که صلح با کمترین تغییر بیاید. یعنی قدرت خودش حفظ شود و تغییر چندانی در قانون اساسی نیاید. از این که صلح زمینه ای را برای بازنگری بنیادی در قانون اساسی و ساختار دولت فراهم کند ترس دارد. چون در این صورت، ممکن است جبهه ضد طالب برای تمرکز زدایی و توزیع عادلانه قدرت یک بار دیگر تلاش کنند که یقینا بدون نتیجه نخواهد بود.
من فکر میکنم امریکا نیاز به این دارد که نیروهایش را از أفغانستان خارج کند، تا بتواند از آن در انتخابات ریاست جمهوری امریکا برای به دست افکار عمومی استفاده کند. یقینا این کار تنها زمانی ممکن است که طالبان حد اقل یک توافق صوری را امضا کرده و یک آتش بس موقت را بپذیرند. این که در فردای بعد از امضا چه نوع تعاملی بین طالبان و مردم و دولت پیش خواهد امد، فعلا اهمیت درجه دوم را دارد. به همین خاطر دولت امریکا به دولت أفغانستان فشار آورده است که تمام شرایط طالبان برای مذاکرات رو در رو را قبول کند. مثلا این که دولت در کنار دیگر أحزاب سیاسی نماینده داشته باشد نه به عنوان دولت أفغانستان.
درباره بازی اتمر توجه شما را به ساختار کلان قدرت در أفغانستان جلب می کنم. بازی قدرت در أفغانستان قومی است و تمام بازیگران از سنگر قومی می توانند شامل این بازی شوند. اگر توجه کنید رهبر شهید سالها پیش گفته بود که عملکرد ها قومی است و اضافه کرده بود که بهتر است این عملکرد قومی أحزاب به رسمیت شناخته شود.
اما این عملکرد قومی هر روز عمیق تر می شود اما شعار ها غیر قومی باقی مانده است. قومیت یک پایگاه قومی برای بازیگران سیاسی فراهم می کند که ترک این پایگاه تقریبا به معنای باختن بازی است. در این میان غنی و اتمر و نبیل دارای پایگاه مشترک قومی است در روزهای بحرانی یقینا در همان سنگر قومی برگشته و کنار هم قرار خواهند گرفت.
هیچ سیاستمدار هوشیاری و هیچ جنگجوی ورزیده ای پایگاه اش را به طمع به دست آردن پایگاهی دیگر ترک نمی کند. این که غنی، اتمر، نبیل یا هر بازیگر سیاسی از قوم پشتون حاضر شود قدرت را با دیگر اقوام تقسیم کند، در شرایط کنونی یک رویا است.
اتمر ممکن است برای به دست گرفتن قدرت با هرکسی از هر قومی وارد معاملات سیاسی شود و بخواهد به جای مشاور امنیت ملی، رییس جمهور گردد ولی خط سرخ شان همان تمرکز قدرت در دست پشتون ها است. او نمی تواند ریسک کند که پایگاه قومی اش را رها و پایگاهی جدید در میان اقوام دیگر بناکند. به همین أساس است که غنی و اتمر و کرزی و افراد مشابه به رفاقت و حمایت و هم فکری با طالبان و پشتون های ان طرف مرز را خیلی مهم تر از وحدت ملی و مبارزه با تروریزم می دانند.
یعنی آنها حاضرند، تیم شان، دولت شان، قدرت شان به هم بخورد ولی سنگر قومی شان از بین نرود.
هم چنین پایگاه سیاسی عبدالله در بین قوم تاجک است و در نهایت و در شرایط سخت به همان پایگاه برخواهد گشت. مثلا جلوگیری کردن عبدالله از وزیر شدن یک هزاره در وزارت انرژی و آب یکی از همان خطوط قرمز قومی عبدالله است.
یا در شرایطی که عبدالله با غنی سخت درگیر بود و برای تقسیم قدرت مشکلات فراوان داشت، در مساله لین برق ۵۰۰ کیلوولت حتا مستحکم تر از غنی کنار غنی ایستاد و حتا افرادش را مامور کرد در پکتیا و پروان تظاهرات کنند.
به همین خاطر اگر به شخصیت ظاهری و وعده های انتخاباتی غنی و اتمر و عبدالله دل خوش کنیم، یقینا فریب خورده ایم. بر همین أساس است که غنی ده ها نفر را از دربار خود رانده است، اتمر در نهایت تیم خود را نیمه تعطیل اعلان کرده است، عبدالله از سهمیه ۵۰ درصدی خود سهمی ناچیزی برده است.
در میدان خشن بازی سیاست در أفغانستان باید هرکسی به قدرت و توان خویش و با توجه به پایگاه قومی خویش اتکا کند نه به وعده رفیق و هم تیمی اش. اگر کسی در این میدان بخواهد بر کسی دیگری تکیه کند، یا رویا پردازی کتابخانه ای کند باختش حتمی است.
منبع : شفقنا