سهم ملت افغانستان از صدمین سالروز استقلال
با نگاهی به اوضاع بحرانی زمان حاضر، به نظر میرسد که استقلال یک اسم و رسمی است که در افغانستان مصداقی ندارد و اگر استقلالی هم بوده، فعلا رخت بربسته است...
با نزدیک شدن 28 اسد، هرسال آمادگیهایی از طرف حکومت افغانستان صورت میگیرد و در ولایات مختلف از سال روز استقلال، بزرگداشت به عمل میآید. با نگاهی به اوضاع بحرانی زمان حاضر، به نظر میرسد که استقلال یک اسم و رسمی است که در افغانستان مصداقی ندارد و اگر استقلالی هم بوده، فعلا رخت بربسته است. حکومت افغانستان در موقعی استقلال را به جشن مینشینند که مصارف این جشن از طرف خارجیها پرداخت میشود؛ در زمانی از رهایی حرف میزنند که پایگاه آمریکاییها و قوای ناتو در چند کیلومتری ارگ قرار دارد. برای یک شهروند عادی این سوال پیش میآید که دقیقا سهم ملت از استقلال امان الله خان چیست؟ و ملت در کجای این استقلال قرار دارد. هنوز که هنوز است، منابع و ذخایر زیرزمینی به دست متخصصین افغانستان نیست؛ تصامیم بزرگ سیاسی در کاخ سفید و کاخ سلطنتی بریتانیا گرفته میشود و با کمترین دقت در اوضاع سیاسی و اقتصادی کشور، بازهم سخن زدن از استقلال، مضحک و یاهم تاسف بار است. به اعتراف رئیس جمهور، در مدت حکومت او، تا حال 45 هزار نفر از ارتش ملی کشته شده اند؛ اینکه افراد ملکی چه اندازه در جاهای مختلف جان شان را از دست داده اند، اگر آماری دقیقی به دست آورده شود، یقینا وحشتناک خواهد بود. جشن گرفتن استقلال در زمانی که ذهن و فکر سیاستمداران ما به شدت بسته است و بست های نظامی، اداری، سیاسی و علمی همه سهمیه بندی شده است؛ در چنین یک حالتی، جشن استقلال محلی از اعراب ندارد. فقر، فحشا، فساد و رشوت به اوج خودش رسیده است و مثل که همه به نابودی کامل این کشور کمربسته اند. استقلال کشور را سیاسیونی جشن میگیرند که خودشان با پاسپورت دولت غربی آمده اند و برای اخذ تابعیت، قسم خورده اند که از کشور دومی خودش حمایت کند و برای همین است که با پر کردن جیب و حساب های بانکی شان، فرار میکنند به کشورهای که از آن جا تابعیت گرفته اند. نه تنها فعالان سیاسی ما مستقل نیستند که ملت ما نیز در کمندهای قومیت و قبیلویت و سنت های ناپسند گیر مانده اند که در بعض ولایات به دختران و کودکان شان اجازه تعلیم نمیدهند و فاجعه از آنجا تشدید می شود که همین درس نخوانده ها، فردا به گروههای مخالفین جذب میشوند و آشوب به پا میکنند. استقلال و آزادی، تنها رهیدن از بند استعمار و استثمار نیست؛ استقلال، ظرفیت میخواهد، یک نوع ظرفیتی که بتوانند استقلال را حفظ کنند؛ در غیر آن با یک جامعه مواجه خواهیم بود که با ذهنیتهای منجمد و تفکر بسته که میتواند زمینهساز هرنوع نا امنی و وحشت و دهشت شوند.
بنابراین، ما – اخلاقا – زمانی میتوانیم از استقلال و آزادی صحبت کنیم و از آن تجلیل نماییم که اولا سیاستمداران ما یک تابعیتی و متعلق به همین خاک باشند و هیچ نوع پیشینه جنایت ضد بشری نداشته باشند، ثانیا، ما از نگاه اقتصادی، سیاسی، نظامی وابسته به خارج نباشیم. و از همه مهمتر، ملت ما به یک ظرفیتی بالایی از مدارا، تحمل و همپذیری رسیده باشند که یک هیچ یکی از اقوام افغانستان، در نظر دیگری بیگانه محسوب نگردد و برادروار در این خاک زندگی کنند.
ع. یوسفی
منبع: جمهوری نیوز - شفقنا افغانستان