حمایت جامعه ی نخبگان از استاد سرور دانش
در این پست به برخی تحلیل ها و اظهار نظر جامعه ی نخبگان در حمایت از استاد سرور دانش اشاره شده است که بسیاری او را اهل خرد، منطق، اخلاق و اعتدال می دانند....
دانش اهل خرد، منطق، اخلاق و اعتدال است
نویسنده: حمزه واعظی
بیش از سه دهه است که دانش را میشناسم. باهم رفاقت و همکاری داشتهایم. دانش را شاید امروزه بعنوان معاون رئیسجمهور بشناسیم اما دانش را قبل از آن که بعنوان یک دولتمرد بشناسیم میباید کارنامهی فرهنگی و فکری او را مورد توجه قرار بدهیم.
دانش نقش اساسی در ترویج کارهای فرهنگی و مطبوعاتی و پژوهشی در میان نیروهای فرهنگی جامعهی هزاره و بخصوص در بین گروهها و احزاب سیاسی داشته است.
دانش اهل خرد، منطق، اخلاق و اعتدال است. این چهار ویژگی معمولا در میان سایر سیاستگران کمتر یکجا جمع میشوند.
در طول سالهای پسین که دانش به عنوان یک سیاستگر وارد عرصهی کارهای اجرایی گردیده و به حیث یک دولتمرد در نظام سیاسی نقش گرفته همواره کوشیده به دور از جلوهگریها و هیاهو و ادعاهای رهبری سیاسی، سیاست بورزد.
شاید خیلیها و بخصوص در میان نیروهای فرهنگی هزاره نقدهای تندی علیه دانش وکارنامهی سیاسی او مطرح گردیده.
متاسفانه در اغلب این نوع نقدها نوعی هتک شخصیت وجود داشته و کمتر با شناخت از کارنامه و درک شخصیت و فهم جایگاه معنوی وفکری دانش همراه بوده است.
مهمترین ایراد و اشکالی که در مورد دانش مطرح میگردد بر محور دو موضوع میچرخد: اولا این که او را در موضعگیریهای سیاسی ـ قومی محافظهکار میپندارند و دوم آن که میگویند دانش برای "هزارهها" کار نکرده است. این ایرادها ناشی از این باور و برداشت و رویکرد نسبت به سیاست میگردد که سیاست در افغانستان قومی است، پس انتظار این است تمامی سیاستمداران هزاره نیز در هر موقعیت و جایگاهی که قرار دارند میباید رویکرد قومی نسبت به سیاست داشته باشند.
تا آن جایی که من دانش را میشناسم او اولا سیاستمدار اخلاقگرا و اعدالاندیش است که اعتقاد دارد مبارزه با تبعیض و رسیدن به حقوق شهروندی جامعه هزاره از مجرای تندخویی و دشمنپنداری و شعارهای صرفا قومگرایانه و عصبیتزا نباید بگذرد.
دوما او اهل شعار و هیاهو نیست و به کارهای بنیادین معتقد است و سوما او آنگونه که تا حالا نشان داده، مدعی و در پی رهبری سیاسی ـ قومی نبوده است تا با شعارهای حاد قومی در میان هزارهها به دنبال جلب پیروان تودهای برای خود باشد.
با آن که به اعتقاد من از نظر فکری و اخلاقی و تواناییهای مدیریتی و تجربی این شایستگی را درمیان نسل دوم سیاستگران هزاره بیش و پیش از هر کسی از همنسلان خود دارد.
شاید بتوان در مورد کارنامهی سیاسی و مدیریتی او نقد و سنجشهای زیادی انجام داد اما خوب است که فرهنگ نقد و سنجش مبتنی بر رعایت جانب حق و انصاف و براساس شناخت دقیق و استدلال عمیق باشد نه آنگونه که اکنون رایج گردیده که عموما بر اساس شایعه و ذایقه و بر مبنای حب و بغضها و حتی توأم با هتک حرمت و رفتارهای غیر اخلاقی میباشد.
من شخصا معتقدم که اگر تمام کارهای دیگر دانش را در یکونیم دهه اخیر کنار بگذاریم و تنها به یک کارنامه او تأمل کنیم کافیست که به جایگاه و شخصیت و تأثیر حضور او پی ببریم و آن، نقش دانش در تدوین قانون اساسی و گنجانیدن مفادهای معطوف به حقوق شهروندی نقش ماندگار و ارزشمند میباشد.
همانگونه که نقش امروزه او هم در درون حاکمیت در روند قانونگذاری و تدوین لوایح و مصوبات بسیار تعیینکننده است.
در جنبش روشنایی هم، تا آن جا که میدانم دانش جزو نخستین مقامات حکومتی هزاره بود که قاطعانه بحث "توتاپ" را مطرح نمود و مجدانه ایستاد و آن را در حوزهی عمومی به ذهنیت همگانی منتقل نمود و در راستای طرح آن به مثابه یک مطالبهی اجتماعی، صادقانه و قاطعانه کوشید.
حال زمان آن فرا رسیده انتظار داشته باشیم برای استاد دانش زیبنده است که "مجرای" ارتباط و پشتیبانی خود را نسبت به جنبش روشنایی گشوده نگه دارد و با نسل جوان و نیروهای فکری ـ فرهنگی جامعه "همسخن" شود.
مطمئنا دانش بیش از هر زمانی و پیش از هر سیاستمدار هزاره، "زبان مشترک" با نسل اهل فرهنگ و خرد و جویای تغییر و حقطلبی میباشد.
همچنین انتظار این است که استاد دانش "پلِ ارتباطی" میان نیروهای سیاسی و پراکندهی جامعه گردد. دانش، نه از موضع معاون ریسجمهور بلکه از جایگاه کسی که به "اندیشه معاصر" معتقد است و "ادبیات معاصر" را بها میدهد و میخواهد "بنیاد اندیشه" را فربه کند، میباید حلقهی وصل اندیشههای متفاوت و گرایشهای متنوع گردد و مجدانه و دلسوزانه در جهت ایجاد فضای گفتگو و همکلامی و همسویی نیروهای مختلف تلاش کند.
تلطیف فضای آشفتهی سیاسی و عمومی میان هزارهها، دانش و خرد و عقلانیت و مصلحت و اعتدال میطلبد نه همگانیکردن احساسات و هیاهو و یا سکوت و انتظار و یارگیری.
.................................................................................................
علی جوادی استاد دانشگاه
خواهی نخواهی، انتخابات ریاست جمهوری برای ما تا حد زیادی انتخاب میان رهبران هزارهای است که در تیمهای رقیب حضور دارند. در یک سو استاد دانش است و تیم عمدهی رقیب، کسانی همچون سعادتی، خلیلی و محقق را در خود جای داده است. من شخصا حاضرم با استاد دانش، به جهنم هم بروم، اما با خلیلی و محقق، حتی در بهشت نیز باید همواره نگران و مضطرب بود. در این سخنم، نه اثری از لجاجت هست و نه نشانهای از طنزگویی و تمسخر. برای آن چه گفتهام استدلال دارم. مهمترین نقدی که منتقدین استاد دانش، در عین اعتراف به فضل و دانش وی، نسبت به او مطرح میکنند این است که او کند و آهسته میرود، نرمخوی است و از سوق دادن تعاملات سیاسی به سمت آستانههای نهایی ستیزه، که چه بسا شیرازهی نظم موجود را منهدم سازد، پرهیز میکند. من جدای از جزئیات، این رویکرد را به عنوان رویکردی کلان، کارآمدتر ارزیابی میکنم. در رویکرد دانش، طرح شعارهای تند و رادیکال و عقبنشینیهای به ناچار از پی آن، و یا دادن هزینههای سنگین و گزاف همچون شهدای دوم اسد، جایی ندارد. در عین حال تسلیم شدن و سیاست را به کسب چوکی برای خود، خویشان و اعضای باند خود خلاصه کردن نیز در منظر سیاسی او به چشم نمیخورد. دانش به نهادمند کردن سیاست، اصلاح قوانین، بهبود رویههای معیوب و ناکارآمد و غنامند ساختن فرهنگ سیاسی معتقد است. اینها دقیقا همان فاکتورهایی هستند که در رویکرد رقبای او کاملا بیارزشند. رهبرانی که امروز در مقابل دانش صف آراستهاند، کسانی هستند که بارها و بارها فرصتسوزی کردهاند و امید خلق محروم هزاره را ناامید ساختهاند. اگر به تجارب گذشته مراجعه کنیم، آنها کسانی هستند که حتی اگر در بهشت هم باشند، زمانی که سهم خود را از بهشت اندک دیدند، جنت را هم به آشوب خواهند کشید. آنها تا وقتی منتقد رادیکال قدرت هستند که از سهم خود راضی نباشند. هرگاه از سهم خود راضی و خشنود بودند، دیگر احوال رعیت و مردم برایشان توفیری نمیکند. کافی است حافظهی تاریخی خود را کاوش کنیم. به نظرم ما کم اعتماد نکردهایم و در حمایت از این رهبران و ریختن تمام سرمایهها و ظرفیتهای اجتماعی و سیاسی خود به آنها، کم نگذاشتهایم. آنها بیش از آن چه تا کنون از خود نشان دادهاند، چیز دیگری ندارند و آن چه تا کنون از خود به نمایش گذاشتهاند، چیز دلگرمکنندهای نیست.
.................................................................................................
ورای فضای انتخابات
خوبی و بدی کار سیاست همراه با کیاست و سیاست همراه با دنائت:
پستی و زشتی همیشه بد است و خوبی و نیکویی همیشه نیکو است. این دو مقوله ضد هماند. شاید بپرسید منظور تو از این سخن چیست؟ منظور من از این سخن این است که در بازار سیاست هر کسی متاع خویش را به بازار ارائه میکند؛ آنکه پوست خر عرضه میکند، دیگری، جنس زر و دُر و گُهر. یکی «گنجشک را رنگ کرده به جای قناری عرضه میکند»، دیگری «گرگ را در کالای میش» در بازار مکاره (Markeplace). بدی کار در این است که مشتریهای از همه جا و همه چیز بیخبر در دام میافتند.
بنابراین وضعیت انتخابات ریاست جمهوری افغانستان نیز چنین است؛ یعنی «گرگ در کالای میش» و «گنجشک رنگشده به جای قناری» در فضای انتخابات به مردم/ مشتری ارائه میشوند که بدبختانه سطح فهم تودهها کوتاه است و ذهن برخی از مردم سیاه و روان بعضی تباه، کجا قدر «زر» شناسند؛ چه اینکه «قدر زر زرگر شناسد قدر گوهر گوهری» که هزاران حیف مردم افغانستان نه زرگر هستند نه گوهرشناس. همین است که در این فضای مسموم به جای حمایت از سیاستمدار پاکسرشت با کیاست و دانشمند با تدبیر و درایت استاد سرور دانش که گوهر سیاست و فرهنگ و نوگرایی در مدیریت سیاسی است به هرگونه توهین و ناسزا دست مییازند که سرمنشأ همۀ این سیاست همراه با دنائت و پستی نه تودههای افغانستان است، بلکه سرچشمۀ این پستی و ناجوانمردی آن گرگهای در کالای میشاند و گنجشکهای رنگکرده و خیلی از زرخریدها و سپاه بداندیش، روانپریش، بیادب، بیفرهنگشان. بدی کار در این است که سیاهکاران میدان سیاست افغانستان در طی این چند دهه به اندازهای روان و ذهن و ضمیر مردم را آلوده کردهاند که خوبی و بدی را از همدیگر نمیتوانند جدا بسازند.
بدی کار این است که سطح اندک و فهم کوتاه مردم افغانستان همواره نخبگان سیاسی را با ظرف و اندازۀ توان درک خود میسنجند؛ این، بدترین بخش بدی پندار، کردار و رفتار جامعۀ افغانستانی است.
به هر روی فرزانۀ سیاست و فرهیختۀ کیاست و درایت یعنی استاد سرور دانش ورای چند روز تبلیغات انتخاباتی چهرۀ ماندگار تمام تاریخ و آیندۀ تاریخ این سرزمین است؛ چه دورۀ انتخابات باشد چه نباشد؛ زیرا خدماتی که این مرد بزرگ برای این سرزمین انجام داده است، از فهم خیلی از مردم بالاست.
دفاع از استاد سرور دانش معاون دوم تکت انتخاباتی #دولت_ساز ریاست جمهوری 1398
منبع: صفحه نخبگان افغانستان
---------------------------------------------------------------------------------------
زمانه حساس کنونی
صادقی شهرستانی
استاد سرور دانش٬ شخصیتی است وزین که در زمانه اکنون کمتر مثل و مانندش یافت شدنی است و قدرش را باید دانست٬ حضور استاد دانش به عنوان نماینده جامعه هزاره در بدنه دولت و به نمایندگی از مردم اش را باید پاس داشت٬ او با صبر و تحمل٬ دوری از تجمل و قدرت طلبی٬ با کار شبانه روزی کسی بود که مردم اش را علی رغم مصائب و مسائل گذشته به نحو احسن رهبری کرد٬ ممثل نیک جامعه هزاره در بدنه دولت بود٬ استاد دانش نیاز به حمایت دارد و در زمانه اکنون صلاح جامعه و مردم ما ایجاب میکند که از استاد دانش حمایت گردد.
بنده حمایتم را از تیم دولت ساز به رهبری دکتور محمد اشرف غنی رئیس جمهور برحال جمهوری اسلامی افغانستان با معاونت استاد سرور دانش بدون اینکه یک روز به دفتر کمپین اش مراجعه کرده باشم و یا یک افغانی دریافت کرده باشم و یا چشم طمعی داشته باشم تنها بخاطر مصالح فردای کشور و مردم خویش٬ اعلام می کنم.
انگیزه ها و دلایلی دارم که در ذیل گنجانده شده است٬ از عموم مردم شریف و عزتمند مناطق مرکزی بالاخص دایکندی تقاضا مندم که استاد دانش را در برحه حساس کنونی تنها نگذاشته و عزتمندانه و با اقتدار کامل از استاد بزگوار ما استاد دانش حمایت کنند:
اما دلایل:
۱. تیم دولت ساز به رهبری دکتر اشرف غنی و معاونت استاد دانش: حلقه خرد ورزی و برنامه محوری است٬ شما می دانید که افغانستان وابسته به کالاهای صادراتی از مسیر پاکستان بود٬ هر آینه که دولت پاکستان می خواست تا در صحنه سیاست بین الملل از افغانستان امتیاز گیری کند٬ مرز ورود کالاهای اساسی را به روی افغانستان می بست٬ اما امرو افغانستان کشور وابسته به مرز پاکستان نیست٬ بلکه صادر و وارد کننده کالاهای اساسی خویش از چندین مرز دیگر است.
۲. در حکومت ۵ سال گذشته دیدیم که جزایر قدرت از بین رفت٬ کمیسیون اصلاحات اداری و خدمات ملکی سیستمی را طراحی کرده است که اکنون فرزندان شما مردم می توانند بر اساس تحصیلات و تجربه ای که دارند بدون بوسیدن دست افراد خاصی در بست های تخصصی دولتی کار کنند.
۳. داشتن عزم و اراده دفاع از عزت و ناموس و تمامیت ارضی افغانستان به طور مثال: تلاش در راستای مدیریت منابع آبی٬ تلاش برای ایجاد راه های مواصلاتی٬ ایستاد شدن در مقابل صلح ننگین و از دست دادن دست آوردهای ۱۸ ساله
۴. حکومتی که عقلا در راس آن باشد شایسته و بایسته است که از آن حمایت گردد.
۵. باز سازی هویت ملی و پاسداری از آن٬ همه میدانیم که تخریب زیر بناهای اساسی شهری ما در دوران جنگ های گذشته یکی از مشکلاتی است که امروز در شهرها آن را متحمل می شویم٬ اما اکنون می رود که دوباره بر روی پای خویش با خودکفایی بایستیم.
۶. صلح زمانی ممکن است که مدافع مقتدر و پاسبانی وفا دار داشته باشد٬ صلحی را که با بی عزتی بدست بیاوریم با بی عزتی تمام تر از دست ما خواهد رفت و این صلحی نیست که مردم و جامعه ما بخواهند. صلح زمانی ممکن است که ما از پل انتخابات به سلامت گذر کرده و دولتی مقتدر نشئت گرفته از آرای مردم را بر سر کار بیاوریم و دولت به نمایندگی از ما با اقتدار کامل با مخالفین صلح نموده و آن را پاس دارد!
از عموم مردم دایکندی و از تمام عزتمندان هزاره می خواهیم که با حمایت قاطع از استاد دانش به ایشان رای بدهند٬ در صورتی که ایشان تنها گذاشته شود و تیم دولت ساز با رای دیگر اقوام باهم برادر ما به پیروزی برسد٬آن روز ما نمی توانیم از استاد دانش به عنوان مدافع حقوق مردم خویش یاد کنیم و یا از ایشان بخواهیم که چرا فلان کار را برای ما نمی کنی٬ با رای مقتدرانه خویش دست استاد دانش را در حکومت آینده باز نگه داریم تا بتواند ممثل واقعی اراده و خواست ما باشد.
و من الله التوفیق
--------------------------------------------------------------------------------------
وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم
«دکتر علی جوادی»
به نظر من استاد دانش سزاوار نقد است. او سزاوار نقد است، چرا که عوام فریبی و موج ایجاد کردن و سوار شدن بر امواج احساسات خلق را نکوهش میکند. در این جامعه سیاست یعنی ایجاد موج و سوار شدن چالاکانه بر این امواج و صید کردن ماهی مراد. میتوانی یک روز در برابر دیدگان هزاران معترض، همه را کوچه و بازاری و بنگی و شرابی و ماجراجو بخوانی، چند هفته بعد در مراسم تشییع جنازهی مادر رهبر شهید حاضر شوی و تابوت را بر شانه بگذاری، تا مردم از یاد ببرند که دیروز با آنها چه کردی. مهم نیست مردم بابت این موجسواریها چه هزینهای پرداخت میکنند. میتوانی فریاد بزنی که توتاپ، خط قرمز ما است. ماهها در کورهی امید و هیجان این مردم بدمی و در آخرین لحظه رهایشان کنی. میتوانی اکت منتقد بگیری. همه را از یک سر، به تیغ دشنامی که به زهر کینه آب داده شده، بنوازی و خاطرت آسوده باشد که همگان نیز تو را دوست خواهند داشت. دانش سزاوار ملامت است؛ چرا که اهل هیاهو نیست. پخته و سنجیده شعار میدهد و برای مردم خود هزینههای سنگین و بیهوده خلق نمیکند. دل نازک نیست که درشتگوییهای آنان که باید او را حمایت کنند، دلش را بشکند و به انزوای شیرین و وسوسهکنندهی مطالعه و تحقیق پناه ببرد و از مبارزه دلسرد شود. میدان دیده است و روزهای دشوار را در طول عمر مبارزاتی خود بسیار دیده است، پس ساختارهای معیوب سیاست او را نا امید نمیکند.
....................................................................................................
فضیلت مدارترین سیاستمدار
«محمد نبی محمدی»
استاد دانش را میتوان تجسم فضیلت مدنی در جامعهای دانست که میان منطق قهر و فریب از یک سو و منطق عقلانیت و گفتگو از سوی دیگر در تضاد و کشاکش است. استاد دانش نه سیاستمداری است که با قهر، غلبه، حذف و سرکوب حریف میانهای داشته باشد، و نه اهل توسل به شیوههای مردمفریب و عوامپسند و دل خوش کردن به قضاوتهای سطحینگرانه نسبت به رویدادها و روندهای سیاسی کشور است. او سیاستمداری نیست که یک روز سخنرانیهای آتشین کند، صرف به خاطر آن که دل عوام ظاهربین را به دست آورد، بدون آنکه به محتوای سخنان خویش اعتقاد و التزام داشته باشد و روز بعد هنگامی که منافع در نرمش و چرخش بود، تمام گفتههای دیروز خود را فراموش کند. او ظرفیتها و امکانهایی را که واقعیت اجتماعی و سیاسی جامعه در اختیارش گذاشتهاند، سنجشگرانه و آیندهنگرانه مورد بررسی قرار میدهد و مطابق با همان ظرفیتها، عقلانیترین راه را برای رسیدن به بیشترین دستاوردهای ممکن انتخاب کرده و صبورانه برای به نتیجه رساندن آن تلاش میکند. او میداند که رواج منطق قهر، غلبه و سرکوب در کشوری همچون افغانستان، بیش از همه به ضرر کسانی است که در فضای مدنی بیش از هر گروه و کتلهی اجتماعی دیگری امکان به پیش بردن اهداف خود را پیدا خواهند کرد. رویکرد او از جنس سرکوب و خشونت نیست، نه صرفا از آن جهت که چنین شیوهای را، با خوی و خصلت فضیلتمدار خود ناسازگار مییابد، بلکه بیشتر به این دلیل عقلانی و منطقی که تداول این گفتمان را به معنای بازگشت به قهقهرای حذف و استبداد قلمداد میکند و تن دادن به چنین منطقی را، اسیر شدن در دام آن میانگارد. رهبرانی که تا به حال رهبری جامعهی ما را داشتهاند، با چنین شیوهای بیگانهاند. در چنین فضایی، تقابل دانش با رقبایی که در این میدان جامهها پاره کردهاند، در حکم تقابل جریان رهبری سنتی جامعهی هزاره و تداوم چرخهی بی حاصل و عقیم سیاستورزی آنان از یک سو و سیاست فضیلتمحور و عقلانی از سوی دیگر است. پس بایستی گفت: بله، اگر همچنان استمرار زمانهای را میطلبیم که در آن، فضیلت و عقلانیت در سیاست سهمی نداشته باشد، باید بگوییم استاد دانش اهل آن نیست. او اگر بماند، تغییر در منطق سیاستورزی را ادامه خواهد داد. حضور او در تیم دولت ساز از این جهت برای تمام مردم و دولتمردان کشور بویژه نخبگان سیاسی، نسل جدید و تحصیلکرده غنیمتِ بزرگ و فرصتی تکرار نشدنی است.
....................................................................................................
استاد دانش؛ گذار از اشرافیت به عقلانیت سیاسی
استاد سرور دانش جزو معدود سیاست مدارانی در افغانستان است؛ که مبتنی بر روش های جدید و پذیرفته شدهٔ دنیای جدید، سیاست می کند. سیاست برای استاد دانش به معنایِ اندوختنِ زر و به کارگیریِ زور نیست. او سیاست را در لایِ کتاب ها و دانشنامه های سیاسی جست و جو می کند؛ نه در به معامله گرفتنِ سرنوشتِ خلق و بلند بردنِ بارویِ اشرافیتِ خانواده گی. به معنای دیگر، استاد دانش در صدد انسانی سازی سیاست در افغانستان است. دانش می خواهد، سیاست برای انسان این سرزمین «امنیت، اقتصاد و قانون» اعطا کند؛ نه این که سرنوشتِ انسان قربانی ای «رهبر سالاری» شود و برای پا برهنگان هدیهٔ جز اشک و تباهی نداشته باشد. آن هایی که تلاش می کنند قدرت را در انحصار یک گروه خاص حفظ و برای استمرار و دوام این وضعیت از هیچ تلاشی فروگذار نمی کنند، نمی توانند برای ساکنانِ این سرزمین نسخهٔ شفا بخش بنویسند. برای آن ها زرق و برقِ اربابی مهم است؛ نه ایجاد دورنمایی سیاسی و بیرون کشیدنِ گلیمِ مردم افغانستان از آتشِ فقر، جنگ و ویرانی. آنهایی که؛ تمامِ افتخاراتِ شان به انحصاری کردن قدرت است؛ دردِ توده ها را درک نمی کنند. آن ها، تمامِ هّم و غمِ شان به خانواده و فرزندانِ شان خاتمه می یابد نه این که چشمانِ شان دودِ سینهٔ مظلومان و آهِ بیچارگان را ببیند. خبرهایی که این روزها از پیوستنِ برخی از رهبرانِ جهادی به تکت انتخاباتی داکتر عبدالله عبدالله شنیده می شود، هیچ رخنهٔ نمی تواند در عزمِ تکت دولت ساز برای پیروزی ایجاد کند. معادلات سیاسی در کشور به خوبی پیروزی حتمی این تیم را در انتخابات آینده تثبیت می کند و از همین اکنون مثل روز روشن است؛ که کدام تیم گویِ سبقت از دیگران می رباید و برای آیندهٔ سیاسی کشور برنامه دارد. توده ها به «دولت ساز» رای می دهند، زیرا این تیم مصمم است، که یک دولتِ مقتدر و پاسخ گو را که نیاز مبرم و اساسی کشور ماست ایجاد کند و آبادانی و سرفرازی برای شهروندانِ این مرز و بوم به ارمغان آورد.
....................................................................................................
زیر چتر فرهنگ
روحالله واعظی
استاد دانش، همیشه در سایهی اخلاق و فرهنگ حرکت میکند و سخن میگوید.
در بین سیاستمداران افغانستان کمتر کسی پیدا میشود که تا به این اندازه به فرهنگ اهمیت داده باشد.
استاد دانش در این ۵ سال به همهی ما آموخت که سیاست و فرهنگ، چون دو دست یک انسان است که برای انجام هر فعالیتی نیاز است.
حس فرهنگدوستی و فرهنگپروری استاد، در این شرایط آشفته و نابسامان افغانستان باعث علاقهمندی خیلی از جوانان به این رهبر عالم و فرهنگی شده است.
اکثر کسانی که وارد سیاست شدند، خیلی زود از فرهنگ فاصله گرفتند؛ ولی استاد دانش در تمام این مدتی که به عنوان معاون دوم رئیسجمهوری به ملت شریف افغانستان خدمت کرده است، حتی یک روز هم از فرهنگ و فرهنگپروری جدا نبوده است و با تمام توان به این مهم پرداخته است.
اهمیت دادن به علم و ترغیب نسل جوان به تحصیل، از مهمترین ویژگیهای استاد عزیز است که برای ساختن شرایط بهتر از امروز در آینده، جوانان را همیشه برای آموختن تشویق کرده است و شرایط را با تمام توان مهیا کرده است.
پس به این نتیجه میرسیم که حمایت از استاد دانش، بیدلیل و توهمی نیست، بلکه با آشنایی از فعالیتهایشان، میتوان از این انسان آگاه و فرهنگدوست هم آموخت و هم حمایت کرد.
درتصامیم لحظه ای دیگران خود را گم نکنیم
....................................................................................................
محمد سرور جوادی
خیلی ها فکر می کنند که تصمیم گیری های آنی بر اساس حال خوش و نا خوش یک فرد نسبت به سر نوشت جمعی تنها خصلت و خوی برخی از رهبران سیاسی افغانستان است حالا باید بپذیریم که این خصلت تمامی رهبرانی است که فقط و فقط در محور خود می چرخند.
رییس جمهور ترامپ ازان جمله رهبرانی است که هم ناگهانی تصمیم می گیرد و هم خیلی متفاوت و ضد و نقیض . سفرای اروپایی می گویند رهبران اروپا هر صبح که می خیزند اول می بیینند ترامپ چه تصمیم تازه ای گرفته است.
حالا که سرنوشت جهان با یک تویت تعیین می شود؛ با تویت اعلام جنگ می شود و با تویت دیگر اعلام صلح و یا بر عکس ملت ها و دولتهاییکه ازین وضعیت متاثرند باید دقت بیشتری بخرج دهند و بکوشند راه خود را از میان این همه تصامیم آنی و دگرگون کننده با هوشیاری و کمترین آسیب طی نمایند.
در ماههای اخیر و از روزی که آقای ترامپ با تویتی خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان و آغاز پروسه گفتگو با طالبان و رفتن بسوی صلح را مطرح کرد تا به امشب که وی قطع مذاکرات را تویت نمود تنها دو جریان ضمن تعقیب پروسه صلح و گفتگو راه اصلی خود را سنجیده و با دقت پیمودند؛ حکومت و طالبان.
طالبان بر ادامه راه 25 ساله شان که خشونت و خون ریزی است اصرار کردند و به منطق رسیدن به قدرت از راه غلبه را بعنوان مشروع ترین راه با انفجار و انتحار در مساجد و هتل ها و در مراسم عزا وشادی مردم و با سلاخی نمودن مسافرین و حملات بر شهرها پافشاری کردند.
حکومت در مقابل ، راه ثبات و آرامش مردم و کشور را در دولت سازی از طریق رای مردم و بر اساس اراده هر شهروند و نه تعامل چند رهبر و قییم می دانست وبرای تحقق آن بسیار کوشید و البته تاوان بسیار پرداخت و تهمت و دشنام و نفرین زیاد هم شنید.
دیگر سیاسیون افغانستان راه را گم کردند و درین مدت کوتاه صد بار از شاخه ای به شاخه ای پریدند ، در وازه های زیادی را در گوشه و کنار جهان و منطقه کوبیدند تا به آن حد خود را ذلیل و خوار کردند که با زبان نرم و تملق آمیز و به کار بردن کلمات متملقانه در مقابل طالبانی که سالها امتیاز مقاومت در برابر شان را از مردم و دنیا گرفتند و کلانی کردند زانو زدند و خاضعانه گفتند ما مخلص تان هستیم و با شما مشترکات بی حساب و اختلافات اندکی داریم و راه گذشته ما و شما اشتباه بوده و جنگ ما هم بر سر هیچ ، فقط بد ماشی کردیم و از بروت همدیگر خوش ما نیامد.
درین مدت بی حد و حساب سیاسیونی که در ساختن نظام پسا طالبانی نقش داشتند خواسته و نا خواسته در تضعیف آن شمشیر زدند و از هر اجماع ملی در برابر جریان وحشت و ترور و خون ریزی ابا ورزیدند، رییس جمهور در مقابل سه جبهه توطئه ، تهمت و کارشکنی داخلی، جنگ و خشونت و ویرانی طالبان ورشد مشروعیت یابی آنها و فشار متحدین بیرونی مقاومت کرد و بر علاوه برای بقای جمهوریت و دموکراسی تمام قد روی پروسه انتخابات ایستاد.
آخرین حرف من بعنوان یک شهروند این است که باز هم مردم و سیاسیون افغانستان فرصت دارند تا کدورت های شخصی و اختلافات سلیقه ای را کنار بگذارند و تصفیه های درونی را بگذارند به فرصت دیگر و برای تقویت دموکراسی و نظام جمهوری اسلامی افغانستان که محصول خون میلیونها شهید وطن و سالهای مبارزه و رنج یک ملت است کنار هم بایستند و انتخابات را با جوش و خروش پشت سر بگذارند.
....................................................................................................
استاد دانش بنیان گذار سخنرانی کتبی و رهبر فرهنگی افغانستان!
نصرالله صادقی
اصلاح جامعه بدون اصلاح فرهنگ آن میسر نیست. تلاش های اقتصادی و اجتماعی زمانی می توانند شاهد مقصود را در آغوش بگیرند که الزامات مورد نظر آنها در فرهنگ جامعه نهادینه شده باشد. ابعاد علمی و فرهنگ و تأثیر آن، بر خلاف باور برخی، به احداث مراکز آموزشی و یا ایجاد رسانه تصویری خلاصه نمی شود. گستره فرهنگ و کار فرهنگی از جزئی ترین فعالیت های فردی تا جدی ترین مسئولیت های اجتماعی کشیده شده و باید شمرده شود. برای پیشرفت وترقی یک جامعه وبرای حفظ و نگهداری عنعنات یک جامعه، مؤثرتر از تلاشهای سیاسی و امنیتی، تلاش علمی و فرهنگی و تقویه آن از طروق مختلف است.
اگر روزگاری پیش در عصر کشاورزی، منبع قدرت و حرکت، «زور بدنی و نیروی بازو» بود، و اگر در دوران اولیه صنعتی و مدرن، عامل تعیین کننده سرنوشت بشر «پول و ثروت و قدرت اقتصادی و قدرت نظامی» بود، درجهان و عصر کنونی، دیگر نه از زور برای نقش آفرینی بنیادین کاری ساخته است و نه از زر، بلکه آنچه می تواند منشأ و پایه تمام تحولات بشری واقع بشود گسترش و پیشرفت « علم و فرهنگ» است؛ خواه با ساموئل هانتیگتون هم صدا شویم و فریاد «رویارویی تمدنها» سر دهیم و خواه با محمد خاتمی همداستان گردیم و نوید «گفتگوی تمدنها» را زمزمه کنیم.
چشم ریزبین و ژرفانگر استاد دانش به عنوان یک «روحانی قانونمندار» و یک «سیاستمدار روحانی» افغانستانی که بر « علم و فرهنگ و نقش بیبدل آن» در پیشرفت جامعه افکنده شده است. از نظر ایشان، به رغم نقش مؤثری که اقتصاد و سیاست می تواند در تحول جامعه ایفاء کند، هرگز قابل مقایسه با نقش محوری و بنیادینی که علم و فرهنگ در این مورد دارد، نیست.
....................................................................................................
..............................................................................................
چرا استاد دانش را حمایت کنیم؟
آزاده رستمی
به نظر من اکثریت قاطع مردم ما این بار کنار استاد دانش ایستاد شده و در انتخابات از وی حمایت میکنند.شاید هرکس دلایل برای حمایتش داشته باشند ولی به نظر من دلایل ذیل از مهم ترین دلایل است که اینکه چرا از استاد دانش حمایت کنیم؟
نخست،استاد دانش شخصیت حلیم،نیک برخورد، شریف، صادق و دارای اخلاق حمیده است. متاسفانه ما در روزگاری زندگی میکنم که اکثریت سیاستمداران و به ویژه رهبران سیاسی با فریب و نیرنگ مردم را اطرافش جمع میکنند.به مردم وعده های بزرگ و غیر قابل عملی میدهند. حرف امروز و فردا برخی از رهبران با هم تفاوت دارد.اما برعکس استاد دانش به مردم و کسانی که به ملاقاتش میروند وعده های غیر عملی نمیدهد.او در گفتار و کردار اش صادق است.با کسی که قول همکاری میدهد به آن وفادار باقی می ماند.همچنان استاد دانش بر خلاف اکثریت رهبران ما، دوستان و همکارانش را تحقیر و توهین نمیکنند. به مفهوم دقیق کلمه، استاد دانش سیمای انسانی سیاست است.
دوم، استاد دانش تشکیلاتی عمل میکند. متاسفانه، برخی احزاب سیاسی فردی و خانوادگی شده است. صدها کادر مسلکی به سویه داکتر، ماستر، لیسانس ، نویسنده، پژوهشگر و استاد دانشگاه از ساختار حزبی بیرون شده و بجای آنها کلانتر، قریه دار و افراد بیسواد به عنوان کادرهای اصلی این احزاب عمل میکنند. اما در دستگاه استاد دانش نخبه ترین، بهترین و تحصیل یافته ترین افراد جامعه جمع شده است. مشاورین استاد دانش اکثریت داکترا دارند و خوش نام ترین افراد جامعه هستند. استاد دانش بهترین نیروی انسانی را کنار خود جمع کرده است و با ساختار تشکیلاتی منسجم،کارآمد و عقلانی وارد دنیا سیاست شده است. در دستگاه سیاسی استاد دانش بی نظمی که خصلت اکثریت دستگاه سیاسی ما ست، وجود ندارد.
سوم، استاد دانش برنامه محور است. استاد دانش عوام فریب، موج سوار نیست و این برنامه را ندارد که از فلان کلانتر ، فلان قوماندان و فلان ملا که از وی در فسبوک تمجید میکند، حمایت کند.او جامعه را به یک چشم نگاه میکند و دنبال زد و بند کوچه ی، منطقه ی و حزبی نیست. استاد دانش روی برنامه های دراز مدت و بزرگ تلاش میکند. او به این فکر است که چگونه سرک دره صوف را به بامیان وصل کند. او به این می اندیشد که چگونه دایکندی، بامیان و غرب کابل صاحب سرک شود. او به این فکر است که چگونه سرک های حاشیه ی شهر مزار شریف قیریزی شود و چگونه موانع را از مسیر مردمش بر طرف کند. او حامی دانشگاه ابن سینا است و آرزو دارد که آنرا به بهترین دانشگاه خاورمیانه تبدیل کند. او به تاسیس بنیاد اندیشه در تلاش تقویت مسایل فرهنگی است. استاد دانش قهرمان سازندگی است نه قهرمان هیاهوی،جنگ و ویرانی. او اندک دارایی اش را در راستای علم، فرهنگ ،بورسیه و دانشگاه مصرف میکند نه اینکه به قوماندان و کلانتر بدهد که از وی در میان مردم قهرمان کاذب بسازد.
چهارم، اگر کمی تعمق کنیم کارنامه استاد دانش درخشانتر از همه کسانی اند که درین سمت قرار داشتند.استاد دانش با کمترین حمایت مردمی بیشترین کارکرد داشته است. بر خلاف ادعای مخالفین؛ استاد دانش از اداره لوی سارنوالی تا ارگانهای محل، وزارت خانه ها و ولایات در نقاط نسبتا مهم افراد نخبه را جایگزین کرده است. ولی نیاز نمیداند که غوغا سالاری نماید. او باور مند است که غوغاسالاری افرادش را آسیب پذیر میکند.سایر رهبران اگر در بست پنج یک نفر داشته باشد جهان را خبر میکند ولی استاد دانش طرفدار چنین عوام فریبی نیست.مطمین باشید؛ زیاد ترین پول در دوران کرزی در افغانستان سرازیر شد ولی اندک توجه به مناطق هزاره نشین نشد. با وجود که تمامی رهبران سیاسی با کرزی شریک قدرت بودند، والی و وزیر داشتند ولی کار بنیادی برای جامعه نشد. اما در دوران غنی؛ با وجود کاهش کمک های خارجی ،بیشترین سرک ها نسبت به دوران طولانی کرزی قیریزی شده است.
پنجم،علاوه بر موارد فوق؛ سیاست های کلی تیم دولت ساز در راستای نهادینه کردن قانونمندی، بر چیدن فرهنگ زور گویی و همچنان طرح برنامه های اقتصادی و زیربنایی قابل تمجید است و من باور دارم که تک تک شما شهروندان طرفدار دولت غنی، صالح و با دانش هستند.
بنابر دلایل فوق درین دور انتخابات با تمام توانم از استاد دانش حمایت میکنم. از تک تک شما شهروندان خواهش مند استم که چنین شخصیت خردمند را حمایت کنید تا فردا احساس پیشمانی نکنید. استاد دانش شاید کاستی های هم داشته باشد ولی مطمین باشد صد برابر بسیاری این رهبران موجود می ارزد.
.................................................................................................
ویژگی های شخصیتی استاد دانش در سپهر سیاست
حسین فصیحی
گرچه اهل سیاست نیستم اما در عین بی سیاستی شخصا بر این باورم که استاد دانش ویژگی های دارد که نسبت به استاد خلیلی و پهلوان محقق برتری سیاسی و مدیریتی ایشان را به خوبی اثبات می کند و به نظرما ویژگی¬های برتر استاد دانش نسبت به خلیلی و محقق در نکات زیر خلاصه می¬شود:
یک: سیاست استاد دانش، سیاست اخلاق محور است. دانش تا حد زیادی در رقابت-های سیاسی به اصول اخلاقی پای¬بند بوده است و به نظر می رسد که پیوستگی اخلاق و سیاست بُعد بر جسته¬ی مردان سیاست در جهان معاصر است که استاد دانش از این ویژگی به خوبی بر خوردار است.
دو: نحوه¬ی سیاست ورزیی استاد دانش برای فردایِ جامعه هزاره، مردم افغانستان و حتی مردم دنیا رو به جلو و هماهنگ با خرد ورزیی امروز ملت¬هاست. مردم دنیا امروزه به این باور رسیده اند که جهان را می¬توان بدون توسل به خشونت بهتر و خوب¬تر اداره کرد. اداره کشورها با توسل به تعصب¬های قومی و نژادی، مذهبی و منطقه¬ی نتیجه خامی و کودکی سیاست¬مداران و رجال سیاسی کشورهای درجه سوم محسوب می¬شود.
سخت¬گیری و تعصب خامی است
تا جنینی کار خون آشامی است
تاریخ چهل سال گذشته¬ی ما نیز گواه عقیم بودن رقابت¬های خونین بوده است. چهل سال رقابت نظامی¬، توسل به جنگ افزار و خشونت هیچ نتیجه¬ی مثبت برای مردم عادی وبهتر شدن زندگی آنان نداشته است و این حقیقت را مردم افغانستان بعد از این همه جنگ با تمام وجود و با رگ و پوست و گوشت و استخوان خود احساس کرده اند. مردم امروز می دانند که توسل به جنگ راه دشواری است برای رسیدن به حقوق شهروندی پس چه بهتر که راه منطقی تر و مدرن تر و مسیر مبتنی بر دانش حقوق و سیاست متعالیه! را بپیمایند.
آفت ادراک آن قال است و حال
خون به خون شستن محال است و محال.
اما سیاست ورزیِ استاد دانش نشان می¬دهد که ایشان از این مرحله¬ی خامی عبور کرده است و به سیاست و احقاق حقوق شهروندی از اُفق بالاتر نگاه می کند.
سه: استاد دانش تقریبا از اکثر سیاست¬مداران امروز جامعه افغانستان با سوارد تر و نسبت به مسائل حقوقی و سیاسی آگاه تر است.
هر که او آگاه¬تر با درد تر
هر کسی پُر درد تر رُخ زرد تر
کسی که از آگاهیِ بیشتر به مسائل اجتماعی و سیاسی، فرهنگی و اقتصادی بر خوردار باشد یقینا درد¬های مردم و جامعه¬ی خود را عمیق¬تر و بهتر می¬تواند درک کند. فرد آگاه، حقائقی را در خشت خام می¬بیند که سیاست مداران لَندَی در آیینه سکندر هم نمی¬توانند ببینند.
چهار: امکانات، امتیازات و بستر سیاسی احزاب در هیچ جای جهان ارث پدری رهبران احزاب نمی¬تواند باشد؛ اما متأسفانه در افغانستان به دلیل نا آگاهی و کم آگاهی آحاد مردم، رهبران احزاب در سرتا سر افغانستان تمامی امکانات حزب را مال شخصی و مانند میراث پدری خود تلقی می¬کنند و حتی برای استفاده شخصی از کسانی که عضویت عمومی حزب را دارند نیز استفاده ابزاری و برده وار می¬کنند اما اینگونه نگاه و باور به احزاب سیاسی هرگز به درد جامعه و مردم نخواهد خورد چنانچه در طول این چهل سال نخورده است.
آفتاب آمد دلیل آفتاد
گر دلیلت باید از وی رو متاب
اما استاد دانش با اینکه ظرفیت رهبری حزب سیاسی مقتدر را دارد و می توانست پنجمین شاخه¬ را بر چهار شاخ حزب وحدت اضافه کند اما دانش این¬کار را نکرد و این استنکاف سیاسی، دلیل بلند نظری ایشان در سپهر سیاست است.
پنج: در صورت پیروزی تیم دلت¬ساز، استاد دانش به احتمال زیاد در قلمرو کاری خود شایسته سالاری را به جای بازی¬های منطقه¬ی، و حزبی مد نظر خواهد گرفت. این مسئله یک واقعیت است که با بودن اعضاء خانواده، وابستگان سببی و نسبی درجه یک و دو و سه و چهار استاد محقق و خلیلی زمینه فعالیت سیاسی برای دانشگاهیان لائق از احزاب و جریان¬های دیگر میسّر نخواهد شد؛ چنانچه در گذشته نیز این چنین بوده است اگر تعداد انگشت شمار دانشجو، طلبه و افراد لائق و با سواد توانسته اند مشغول فعالیت¬های سیاسی، فرهنگی و مدیریتی شوند در حوزه¬ی فعالیت سیاسی و بستر مدیریتی استاد دانش ممکن بوده است.
پنج ویژگیِ فوق دلیل موجه است که مردم تیم دولت ساز را شایسته ی رهبری سیاسی دولت افغانستان بداند.
- ۹۸/۰۷/۰۱