عصر امانی به روایت تاریخ (اصلاحات و انقلاب)
امان الله خان پسر امیر حبیب الله خان در سال 1892م تولد یافت. بعد از فوت پدرش در فبروری سال 1919م به سن 27 سالگی عهده دار سلطنت شد. امان الله خان در مکتب حربیه درس خواند، به مسایل اردو و امور نظامی از نزدیک در ارتباط بود...
حسیب الله سدید
امان الله خان پس اعلام پادشاهی در 24 فبروری 1919م بیانیۀ مشهوری به پیشگاه مردم کابل در میدان مرادخانی ایراد نمود. امان الله خان درین بیانیۀ تاریخی استقلال خارجی افغانستان و آزادی فردی در کشور را اعلام کرد و از مساوات و برادری، آزادی ملت و تأمین عدالت و صداقت دولت جدید حرف زد.
شاه جدید نامه هایی به دولت های روسیه شوروی، آمریکا، فرانسه، جاپان، ایران، ترکیه، و کشورهای دیگر نوشت و در آن از جلوس خود برتخت به حیث پادشاه مستقل افغانستان یادآوری نمود.
امان الله خان دوماه بعد از رسیدن به قدرت معاهدۀ سال 1879م را که افغانستان را در امور خارجی وابسته به بریتانیا ساخته بود، ملغی کرد که منجر به جنگ سوم افغان- انگلیس (1919م) گردید.
از طرفی هم اعلان جنگ یک فیصلۀ ملی بود که منعکس کننده ارادۀ آزاد مردم افغانستان بود، بجز جنگ برای بدست آوردن استقلال راه دیگری وجود نداشت و مردم نیز بیعت خود را به امیر امان الله خان مربوط و مشروط به اعلان جهاد در مقابل انگلیس ها ساختند. لیکن عدم تسلیم انگلیس به خواسته های مردم افغانستان منجر به جنگ شد و اگر انگلیس استقلال افغانستان را به رسمیت می شناخت جنگ صورت نمی گرفت.
در اثنایی که جنگ به شدت بین طرفین جریان داشت و طیارات انگلیس شهر جلال آباد و کابل را بمباردمان می کرد حکومت کابل و هند برتانوی موافقه نمودند تا در میز مذاکرات جلوس نموده در بارۀ آینده روابط بین خود بحث نمایند. این مذاکرات به شناختن استقلال بدون قید و شرط کشور در 25 اسد 1298 ه ش (1919م) در کنفرانس راولپندی گردیده و افغانستان اولین کشوری بود که استقلال خود را از انگلیس ها گرفته و به حیث یک کشور مستقل اسلامی در کره زمین عرض وجود نمود. (معاهدۀ کابل که بعدها در سال 1921 میان دولت انگلیس و افغانستان انعقاد یافت، در مادۀ اول آن استقلال افغانستان از سوی دولت بریتانیا به رسمیت شناخته شد.)
اعلام استقلال افغانستان فرصت خوبی برای روسیه بود تا با شناختن استقلال افغانستان ضربۀ معنوی به پیکر سیاسی امپراطوری بریتانیا حواله نماید، بناً روسیه رقیب امپراتوری انگلیس در شرق و غرب، استقلال افغانستان را برسمیت شناخت. مقامات رسمی هردو دولت خیال برقراری دوستی درسر می پروراندند اما مرم افغانستان و مسلمانان آُسیای مرکزی حاضر نبودند این روابط برقرار گردد. مسلمانان آسیای میانه که زیر فشار حکومت بلشویکی روس قرار داشتند، این عمل را خیانت به قضیه خویش می دانستند.
شاه امان الله خان در سال های اخیر سلطنت خود به کشور های هند، مصر، ایتالیا، فرانسه، بلجیم، آلمان، انگلستان، شوروی، ترکیه و ایران سفر نمود. در سال 1927م ایتالیا اولین کشوری بود که از امان الله دعوت به عمل آورد تا از آن کشور دیدن نماید. در 22 سپتمبر 1927 سفیر افغانستان در لندن به وزارت خارجۀ انگلیس اطلاع داد که پادشاه افغانستان به خارج سفر می کند و از انگلستان و مسکو دیدن می نماید.
امان الله خان هنگام وداع در قصر ستور وزارت خارجه در محضر کارمندان دولت و شاگردان و منسوبین معارف افغانستان مطالب آتی را بیان نمود: "سفرم به خارج خاص برای منفعت شماست و بس، اگر نیامدم به یاد داشته باشید که از وطن تان دفاع نمایید و یک ملت واحد باشید. زیر سلطۀ حکمران مستبدی به سر نبرید، به هدایات من گوش دهید و به خرافات عقیده نداشته باشید، زیرا بعضی ملاهای بی خرد، دین را یک زنجیر برای تان ساخته و چیزهای غلط برای تان می گویند و شما را فریب می دهند، مطابق اوامر خدا و پیغمبرش (ص) رفتار نمایید. به چیزهای که ملاها می گویند باور نکنید، در مقابل زنان از مدارا و ترحم کار بگیرید، شما همه از یک کشور هستید و با هم برادر می باشید، زنان مانند شما حق دارند و انسان اند، بیشتر از یک زن نگیرید و اطفال تان را به مکتب بفرستید..."
امان الله خان بعد از انجام سفرش به کشورهای اروپایی و اتحاد شوروی، به ترکیه و ایران رفت. در ترکیه از امان الله خان پذیرایی شانداری به عمل آمد و برنامه های مصطفی کمال اتاترک برای پیشرفت و تعالی کشورش تأثیر فوق العاده در ذهن امان الله خان گذاشت و آرزومند بود تا قدم بر جای پای اتاترک بگذارد، مگر جامعۀ ترک و جامعۀ افغانی دو جامعۀ مختلف و در شرایط کاملاً متفاوت از هم قرار داشتند. از طرفی هم اتاترک برای تطبیق برنامه های اصلاحاتی خود یک اردوی قوی و مقتدر در خدمت داشت. در ضمن ، اصلاحات در ترکیه در زمان اتاترک آغاز نیافته، پیش از این دوره، در عصر آخر عثمانی ها آغاز گردیده بود. به هر صورت، شاه امان الله از ترکیه به ایران رفت و از سوی رضاشاه مورد استقبال قرار گرفت.
در ایران شاه امان الله بدون تشریفات، مانند یک فرد عادی با مردم برخورد می کرد و در کوچه های تهران تنها و بدون بادیگارد گردش می نمود، مردم تهران این رویۀ شاه افغان را پسندیدند و از شاه ایران انتقاد می نمودند. ملکۀ ایران با ملکه ثریا حسادت می ورزید و از گشت و گذار ملکۀ افغان در شهر تهران بدون چادر یا روی پوش خشمگین بود و بنابرین در دعوت هایی که به افتخار ملکه ثریا داده می شد، شرکت نمی ورزید. حتی در دعوت رضا شاه که به افتخار شاه امان الله ترتیب داده بود، ملکۀ ایران شرکت نکرد. علمای مذهبی ایران از امان الله خان خواستند که ملکه ثریا چادر بپوشد و علمای مشهد نیز چنین تقاضای را کردند. اما شاه امان الله همه را نادیده گرفت و ملکه ثریا و دیگر زنان همراه وی بدون روپوش به روضۀ امام رضا رفتند و نماز گزاردند.
امان الله خان به تاریخ 20 جون 1928 بعد از شش ماه و ده روز دوباره به وطن برگشت. در قندهار شاه به مردم قندهار گفت: "من به اروپا جهت عیش و عشرت و خوشگذرانی نرفته بودم، بلکه رفتم تا راه ترقی و تعالی کشور را جستجو نمایم، من همه چیز را قربان ترقی و تعالی کشور می کنم. امید است که ترقی و پیشرفت را از قندهار شروع کنم. شرم آور است که پوسته ای را در پشت نقل می دهند، حتی یک مرکب نیست که پوسته را از یک محل به محل دیگر انتقال دهد، وضع تلگراف شرم آور است، شرم آور است که مردم افغان از سبب گرمی و سردی در خانه نشسته و یک زن اروپایی در تمام شرایط شب و روز جان کنی دارد، زنان در اروپا برابر با مردان کار می کنند و از حقوق مساوی برخوردار هستند و در تمام شقوق اجتماعی، سیاسی، تجارتی واقتصادی فعال اند، در حالی که زنان افغان در کنج خانه عاطل و بیکاره به سر می برند، کار کنید و به خود حرکت دهید، امان الله کارها را برای تان انجام داده نمی تواند، تنها شما را رهنمایی می کند و باقی زحمت را شما بکشید، از این خواب گران بیدار شوید. اما ملاهای قندهار گفتند که شاه کافر شده و مارا هم کافر می سازد."
اصلاحات اجتماعی حکومت امانی، با دعوت شاه از سفر طولانی اش به کشور آغاز شد. شاه که از پیش آمد رجال مقتدر اروپا و ملاحظۀ تخنیک و فرهنگ غرب و به خصوص از مشاهدۀ برنامه های مصطفی کمال اتاترک در ترکیه و رضاه شاه در ایران متحسس شده بود، در جهت تطبیق برنامه های اصلاحی در افغانستان شتاب ورزید و لویه جرگۀ هزار نفری را در کابل در اوایل سپتمبر 1928 دایر و آرزوها و نیات خود را در زمینۀ تسریع پروسۀ تحولات اجتماعی با لویه جرگه در میان گذاشت.
امان الله خان برنامۀ اصلاحات خود را در بارۀ تغییرات سریع شرایط اقتصادی و اجتماعی افغانستان مطرح نمود، این پروگرام که قلب قدرت روحانیت را در افغانستان نشانه گرفته بود، شامل رفع چادری (نقاب) زنان، منع مریدی در اردو، ممانعت تحصیل ملایان در مدرسۀ دیوبند هند برتانوی، گرفتن امتحان از ملاها، توزیع تذکرۀ نفوس به مردم افغانستان، جلب جوانان به خدمت سربازی به مدت سه سال، تحصیل مشترک پسران و دختران در مکاتب ابتدایی و اعزام جوانان برای تحصیل به خارج، منع نکاه صغیره و تعیین سن ازدواج برای دختران (18 سال) و برای پسران (22) سال می شد. اعضای لویه جرگه که اکثریت شان ملاکین و روحانیون بودند مخالفت شان را با پیشنهادات اصلاحی شاه اعلان نمودند. سر انجام پیشنهادات با برخی تعدیلات مورد تصویب لویه جرگه قرار گرفت.
امان الله در زمره برنامه هایش به معارف اهمیت بیشتری داد. او برای بنای معارف جدید ابتدا از حکومت ترکیه و بعداً فرانسه تقاضا نمود که در طرح نصاب تعلیمی معارف افغانستان سهم برازنده گیرند. نصاب تعلیمی نیز مانند سایر برنامه های امان الله اساس "سکولرستی" داشت. امان الله به این نظر بود که علوم متداوله مدارس به درد مردم نمی خورد، لذا باید آنها به فراگرفتن علوم عصری در مکاتب مشغول گردند. رژیم امان الله به نشر و پخش روزنامه ها، مجلات، جراید، کتب و رسائل مختلف نیز پرداخت. مطابق مادۀ 11 قانون اساسی 1923م که در آن گفته شده بود: "مطبوعات و اخبارات داخلیه مطابق به نظامنامۀ مربوط آن آزاد می باشند"، شرایط مساعد سیاسی برای نشر جراید و روزنامه های شخصی ایجاد شده بود که در روشنی آن جرایدی چون اخبار انیس، اتحاد مشرقی، ستارۀ افغان، اتحاد اسلام، بیدار، ارشاد النسوان، اتحاد، ابلاغ، اخبار حقیقت، نسیم سحر، نوروز، مجلۀ معارف، مجلۀ اردو، آئینه عرفان، اصلاح و... به فعالیت آغاز نمودند.
در این دوره اقدامات دیگری که بخاطر پیشرفت و ترقی کشور از سوی حکومت امان الله خان صورت گرفته بود اینکه، نماینده گان تجارتی افغانستان به کشورهای اروپایی و آسیایی فرستاده شد، فابریکه های چون بافنده گی، کاغز سازی، قند، سمنت، شیشه سازی، صابون، گوگرد، یخ سازی و غیره به فعالیت آغاز نمود، سرک کابل- قندهار و هرات ترمیم گردید، عمارت قصر دارالامان، هوتل کابل، سینمای کابل، مسجده شاه دو شمشیره... بنا یافت، شفاخانه برای مردان و زنان باز گردید، و از همه مهمتر این که برده گی لغو گردید.
بزرگترین آزادی که امان الله می خواست به زنان افغانستان دهد بدور انداختن حجاب و لباسی بود که به نظر او اساس و بنیاد اسلامی و دینی نداشت، بلکه رسم و رواج و عنعنات مردم طی قرون متمادی به آن تقدس بخشیده بود. امان الله و خانمش (ثریا) در مسئلۀ حجاب همنظر بودند و هردو در این راه مبارزه مشترک می نمودند.
امان الله خان فرمان داد که همه مردها باید لباس غربی بپوشند. اصلاحات ارضی، تعلیم و تربیۀ زنان در مدارس آزاد، دور نمودن حجاب زنان همه باعث تحرک احساسات مردم افغانستان گردید. این اصلاحات از دید امان الله خان به قصد متمدن ساختن افغانستان براه انداخته شد اما برعکس باعث آشوب و غوغای گردید که به سقوط خود اصلاحگر انجامید.
اصلاحات اجتماعی و اقتصادی را که امیر امان الله خان در کشور به راه انداخت، چون پیش از وقت و بدون تعمق با عجله صورت گرفته بود، مغایر عنعنات سنتی کشور قرار گرفته و نارضایتی ها را در بین رهبران محافظه کار مذهبی و قبایل بی سواد و عقب مانده افغانی خلق نمود. امان الله آنقدر مست بادۀ پیشرفت و ترقی کشور شده بود که حتی مشورۀ نزدیکترین دوستان خود را در مورد اینکه محتاطانه (بادرنظرداشت شرایط عینی و ذهنی کشور) به پیش برود نادیده می گرفت؛ تا اینکه از طرف دوستان همرزم و همسنگرش مورد انتقاد صریح قرار می گرفت و امان الله به این اهمیت نداده آنهارا از خود رنجانید.
امان الله خان در بسیاری موارد اسباب ضعیف ساختن دولت خود را خودش آماده ساخت. بسیاری از اصلاحات امان الله اگرچه ضروری بود ولی پیش از وقت بود و ملت آماده قبول آن نبود. مخالفین امان الله خان نیز اعمال امان الله خان را وسیلۀ مناسب برای سقوطش دانستند و از حرکات بی وقت وی استفاده نمودند. اولین قیام مردمی در ولایت پکتیا آغاز شد، بعدا در عقرب 1307 ه ش مردم شینوار در مشرقی قدعلم نموده و اعلام مخالفت کردند با این قیام سایر مردم مشرقی نیز همنوا گردیده و شهر جلال آباد را متصرف شدند، با نشر شایعات شورش همه اکناف کشور را فرا گرفت علما فتوای کفر و قیام علیه امان الله خان را صادر نمودند و شورش سراسر کشور را فرا گرفت.
در ولایات شمالی، مردم دور حبیب الله کلکانی جمع شده آماده حمله به کابل شدند، در حالی که از هر طرف مردم به سوی کابل در حرکت بودند حبیب الله کلکانی توانست کابل را بزودی در حصار خود در آورد. او در 28 جدی 1307 (جنوری 1929) اعلام پادشاهی نمود و امان الله خان به طرف قندهار متواری شد.
هنگامیکه امان الله خان مجبور به ترک کابل گردید، روس ها به عنوان کمک به موصوف، در افغانستان مداخله نظامی نمودند. روس ها از این مداخله دو هدف داشتند. یکی این بود، تا امان الله خان را زیر احسان خویش قرار دهند. دوم اینکه به روی مردم آسیای میانه راه فرار را مسدود سازند. زیرا مردم آسیای میانه در آن زمان افغانستان را برای خویش جنت روی زمین تصور می نمودند. در آن زمان حکومت نوپای شوروی آرزو داشت تا از طرف سایر کشورها به رسمیت شناخته شود، مداخله نظامی آنها می توانست برای شان در این جهت مشکلاتی را ایجاد نماید، از طرف دیگر امان الله خان به این نتیجه رسیده بود که دیگر در میان مردم خویش محبوبیت نداشته و بازگشتش به کابل سبب خونریزی زیاد خواهد شد، بناً از ادعای پادشاهی مجدد صرف نظر کرد.
امان الله خان که تاپایان زندگی در تبعید در روم، پایتخت ایتالیا بسر می برد، در سال 1960م درگذشت. جنازه اش به افغانستان انتقال داده شد که در جوار آرامگاه پدرش در جلال آباد با مراسم نظامی به خاک سپرده شد.
مصطفی کمال اتاترک در مصاحبۀ خود در 26 اکتوبر سال 1929 با جریدۀ ترکی لیبرتی در باره سقوط امان الله خان گفت که سقوط امان الله خان خسارۀ بزرگی بود و اگر امان الله خان فقط حجاب را از خانمش برمی داشت و دیگر زنان افغانستان را اجبار به رفع حجاب نمی کرد و دختران را برای تعلیم به خارج ارسال نمی داشت ممکن بود انقلاب در افغانستان علیه وی صورت نمی گرفت.
امان الله در تاریخ کشور یگانه پادشاهیست که بیش از همه در باره اش ضد و نقیض سخن گفته اند و میان نویسنده گان موافق و مخالف وی فاصله های زیادی وجود دارد. محققین مختلف برای شناخت امیر موصوف چهارچوب فکری مختلف را تعیین نموده اند، کسی به نام "پادشاه لیبرال" کسبی بنام "پادشاه سوسیالست" اورا ستوده است. او بخاطری پادشاه لیبرال خوانده شده که مشی خود را مطابق نظر خسر لیبرالست خود محمود طرزی عیار ساخته بود. شاید هم به این جهت پادشاه لیبرالست خوانده شده است که بعد از سفر به کشورهای غربی و ترکیه از لیبرالیزم غربی بخصوص از نظریات اتاترک اثر پذیرفته بود.
یکی از لویه جرگه های افغانستان به موصوف لقب امیرالمؤمنین تصویب نمود. مسلمانان هند و بخارا نیز این لقب و حیثیت موصوف را به این امید پذیرفتند تا امان الله خان خلافت اسلامی را که در ترکیه پایان داده شده بود، بار دیگر به شکل اصلی آن احیا و عیار نماید. پادشاه سوسیالست بخاطری نامیده شد که به ایجاد روابط تشویشناک و امیدوار کننده با شوروی مجبور شده بود.
نویسنده: حسیب الله سدید- ارسالی به خبرگزاری جمهور
منابع:
تاریخ روابط سیاسی افغانستان از زمان امیر عبدالرحمن خان تا استقلال، نویسنده: لودویک آدمک، ترجمه: علی محمد زهما.
تحلیل واقعات سیاسی افغانستان (1919-1996)، نویسنده: عبدالحمید مبارز.
امان الله، طرزی و روحانیت متنفذ، نویسنده: محمد اعظم سیستانی.
افغانستان در سال های 20 و 30 قرن بیستم، نویسنده: ویکتور گریکوویچ کارگون، ترجمه: جلال الدین صدیقی.
افغانستان ستیج بازی بزرگ، نویسنده: عبدالجلیل وجدی، ترجمه: سمیع الله تازه.
رژیم های افغانستان طی یک قرن اخیر، نویسنده: نجی الله قاسمی.
افغانستان در عهد امان الله خان، نویسنده: فضل غنی مجددی.
زندگی نامه کلکانی، نویسنده: شاه آقا مجددی.
افغانستان و اتحاد شوروی، نویسنده: هانری برادشر.
افغان ها ملتی که دو قدرت را به زانو در آوردند، نویسنده: عزیز احمد عزیزی.
نگاهی به عهده امانی، نویسنده: سید رسول.
تاریخ مختصر افغانستان از استرداد استقلال تا انقلاب ثور.
سوابق تاریخی تهاجم روس به افغانستان، نویسنده: آرنولد آنتونی.
وقایع مختصر افغانستان، نویسنده: منیب.
رویدادهای نیمۀ دوم سدۀ بیست در افغانستان، نویسنده: محمد نظیر کبیر سراج.
منبع:خبرگزاری جمهور