اسدالله سعادتی: «کز دیو و دد ملولم و انسانم و آرزوست»
تفکر تنویر به قوم قابل تعمیم نیست؛ اما به فرد نیز قابل تقلیل نیست. دفاع سید نعمت الله ثایر سرقنسول افغانستان در بن نشان میدهد که ارتباط تنویر با ارگ، ارتباط سیستماتیک است...
فیلسوفان اگزیستانسیالیست، گفته اند که فرق فارق انسان با سایر حیوانات، "ناظر" بودن انسان است؛ نه نطق انسان؛ نه تفکر انسان؛ نه تعجب انسان؛ نه آگاهی انسان. فیلسوفان قدیم میگفتند که انسان تفکر میکند، حیوان تفکر نمیکند. انسان تعحب میکند، حیوان تعجب نمیکند. انسان نطق میکند، حیوان نطق نمیکند.
به گفته اگزیستانسیالیستها، حیوان فقط "عامل" است. "ناظر" نیست. نمی تواند در باره عملش داوری کند. شکستهایش را و موفقیتهایش را و زشتیها و زیباییهای عملش را درک و دریافت نمیتواند. انسان اما هم عامل است و هم ناظر. هم عمل میکند و هم نظارهگر و داور اعمالش هست. گویی از آن بالا شکستهایش را و موفقیتهایش را و مصلحتاندیشیهایش را و شرارتهایش را و ظلمهایش را و مظلومیتهایش را و آزادمنشیهایش را و عدالتستیزیهایش را و زشتیها و زیباییهای رفتارش را نظاره میکند. به هر میزان که قوه ناظریت انسان ضعیف گردد، و نتواند زشتیها و زیباییهای رفتارش را درک کند؛ به همان میزان به مرز حیوانیت نزدیک میشود. ناظریت انسان، او را مجال میدهد تا کژیهایش را راست؛ و پلشتیهایش را پاک کند.
هرکه انسانتر است؛ بر اعمالش ناظرتر است؛ و در نتیجه، راستگوتر و خشونتپرهیزتر و نامتعصبتر و مصلحتاندیشتر است. دست به ظلم نمیزند. دروغ نمیگوید. تقلب نمیکند. فساد نمیکند. قانون شکنی نمیکند. توطئهگر و پیمان شکن نیست. ارزشها و آزادیها را پاس میدارد. عدالتطلب و علم پرور است. بردبار و متواضع است. به خون همنوعش تشنه نیست. فزونخواهی ندارد. حسد ورز و کینهتوز نیست. از قانون مخکش و تفکر تنویر متنفر است.
تفکر تنویر به قوم قابل تعمیم نیست؛ اما به فرد نیز قابل تقلیل نیست. دفاع سید نعمت الله ثایر سرقنسول افغانستان در بن نشان میدهد که ارتباط تنویر با ارگ، ارتباط سیستماتیک است. از این جهت تنویر عضوی از اعضای یک جریان فکری است. جریانی که در طول تاریخ این کشور، سردمدارانی داشته و سردمدار کنونی اش نیز، اشرف غنی است. اشرف غنی نماینده و سردمدار یک قوم نیست؛ اما نماینده و سردمدار یک تفکر حذف اندیشانه است. "مانیفست" اصلی اشرف غنی همان است که گوشههای آن در سخنان تنویر مطرح شد. اگر توان داشته باشد، میخواهد «ختمش» کند.
خرد و وجدان دو نیرویی است که با استفاده از ناظریت انسان، عاملیت انسان را تنظیم و کنترل میکند. اگر «خرد، آواره» و "وجدان، خفته" و چشم "بصیرت" -به مثابه ابزار ناظریت- بسته نباشد، طرح مباحث نژادپرستانه، بیش از آنکه برای دیگران آزاردهنده باشد، گوینده آن را میآزارد. انسانی که بر زندگی و اعمال و رفتارش ناظر است، بد عمل نمیکند و زشت سخن نمیگوید؛ اما هرگاه ناظریتی نباشد، اساساً انسانیتی نیست. عاملیت، منهای ناظریت، مساوی است با حیوانیت. روشن است که حیوان بیملاحظه است. حتی درنده است. نیش میزند. آزار دهنده است. شرم نمیشود. زشتی و زیبایی برایش یکسان است. عدالت را نمی فهمد. پاکی و پلشتی برایش قابل درک نیست. آزادی برایش مهم نیست؛ رهایی مهم است. معنای این سخن اما این نیست که انساننماهای از این دست، معاف باشند. معافیتی درکار نیست؛ ولی دریغ از نام انسان.
دی شیخ با چراغ، همی گشت گرد شهر
کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست
گفتند یافت می نشود جسته ایم ما
گفت آنک یافت می نشود آنم آرزوست