مناطق مرکزی و آرمان رهایی از رنج تاریخی
مناطق مرکزی افغانستان که به «هزارهجات» نیز مشهور است، به دلیل بی توجهی حکومتهای گذشته و ستم تاریخی که بر آن روا داشته شده است، همواره در کنج فراموشی قرار داشته است. دلایل به فراموشی سپردن مناطق مرکزی از سوی حکومتهای گذشته زیاد است. اما با توجه به بسترهای قومی قدرت در افغانستان، ساکنان مناطق مرکزی از قومیت متفاوت برخوردار بوده است. تفاوت مذهبی نیز دلیل دیگری بوده است که سبب رنج مضاعف در این مناطق شده است...
باز نشر: منبع روز نامه افغانستان ما
درآمد
روز بیستوپنجم عقرب سال1398 را ولایت دایکندی شاهد حضور سنگینترین هیات عالی رتبه دولتی در طول عمر 17ساله خود بود. استاد سرور دانش معاون دوم رییس جمهور هیاتی را در این روز در دایکندی رهبری کرد که تقریبا از تمام بخشهای سکتوری حکومت در آن شامل بودند. علاوه بر معاون رییس جمهور، سفیر هندوستان، وزیر تحصیلات عالی، وزیر اقتصاد، وزیر اطلاعات و فرهنگ، رییس ارگانهای محلی، معینان وزارتهای زراعت و مالداری، مخابرات، صحت عامه، تجارت و صنایع، وکلای ولایت دایکندی در ولسی جرگه و تعدادی از مقامات حکومتی در این سفر حضور داشتند.
هدف سفر افتتاح و به بهرهبرداری سپردن هشت پروژه زیربنایی اعلام شده بود که متعلق به بخشهای مختلف حکومت بود. تعمیر اداری سارنوالی استیناف ولایت دایکندی، تعمیر تدریسی موسسه تحصیلات عالی دایکندی، تعمیر اداری ریاست اطلاعت و فرهنگ، تعمیر اداری آمریت تجارت و صنایع، شفاخانه معتادین، لابراتوار و مرکز معلومات دیجیتلی تحصیلات عالی بخشی از پروژه هایی بود که به بهره برداری رسید. تعدادی از جناح های سیاسی با توجه به وضعیت و شرایط خاص کنونی و ابهام ها در نتیجه انتخابات این سفر را سیاسی قلمداد کرده و اهداف دیگری بر آن شمردند. کسانی که این سفر را نقد کردند یا تفسیرهای بعید از آن ارایه دادند بیشتر بر محور اهداف سیاسی زودگذر آن چرخیدند. ممکن است قضاوت ها در باره اهداف این سفر و پیامدهای آن مشحون از برداشت های سیاسی و جناحی و در نهایت تا حدی غیر واقعی و خیال پردازانه به نظر آید. اما بدون شک در پشت این سفر اهداف استراتژیک و مهمی غیر از افتتاح چند پروژه نفهته بود. به نظر می رسد حکومت واقعا تصمیم گرفته است که نه تنها دایکندی بلکه مناطق مرکزی را آن گونه که در وعده های قبلی رییس جمهور آمده بود، از حصار طبیعی و زندان جغرافیایی رهایی بخشد. دورنمای مناطق مرکزی و ظرفیت هایی که در این منطقه وجود دارد، دولتمردان را علاقمند ساخته است تا توجه بیشتری بدان نشان دهد. سفر معاون رییس جمهور همراه با یک هیات نسبتان همه جانبه نشان از توجه عمیق مسولان درجه اول کشور به این مناطق دارد.
بنابراین پرسش اساسی این است که چرا مناطق مرکزی برای حکومت مهم است و اولویت های مهم برای مردم مناطق مرکزی چیست؟ این پرسش و پاسخ بدان از آن جهت اهمیت دارد که مناطق مرکزی محروم ترین جغرافیای افغانستان را تشکیل می دهد. جغرافیای سرزمینی، انسانی، تاریخی و سیاسی مناطق مرکزی هنوز تحت تاثیر صدها سال ستم و تبعیضی قرار دارد که از سوی حکومت های گذشته بر آن تحمیل گردیده است. بر اساس آخرین یافته های وزارت اقتصاد که در پروفایل ولایت دایکندی آمده است، بیش از 90فیصد مردم ولایت دایکندی زیر خط فقر قرار دارد. این آمار که توسط وزیر اقتصاد در دایکندی بیان شد، عمق حیات جمعی فاجعه بار را در این ولایت و سایر مناطق هم جوارش نشان می دهد. در این گزارشنامه به بهانه سفر معاون رییس جمهور به ولایت دایکندی به جنبه های مختلف این سفر و هم چنین اولویت های عاجل مناطق مرکزی و از جمله ولایت دایکندی می پردازیم. طبیعی است که محور این گفتار مناطق مرکزی به شمول ولایت های بامیان، بخش هایی از ولایت غزنی، بخش هایی از ولایت غور، بخش هایی از ولایت ارزگان، بخش هایی از ولایت میدان وردک و البته تمام ولایت دایکندی است. البته باید بدین نکته نیز توجه کنیم که مناطق مرکزی به دلیل نوع رنج های تاریخی که در آن وجود دارد می تواند یک مفهوم فرهنگی نیز داشته باشد که در این برداشت شامل اکثر مناطق هزاره نشین می گردد. بنابراین حتی ساکنان حاشیه های شهرهای بزرگی چون کابل، هرات، مزارشریف و برخی مناطق دیگر نیز سرنوشت مشترک با مناطق مرکزی دارند. به عبارت دیگر اگر توجهی به مناطق مرکزی صورت گیرد بدون تردید هم در سرنوشت و هم در مناسبات تمام مردم هزاره افغانستان با قدرت و اقوام دیگر تغییرات اساسی به وجود خواهد آمد. این که بیشتر در این گزارش به دایکندی تاکید شده است به خاطر این است که سفر معنادار معاون رییس جمهور به این ولایت صورت گرفت و این که دایکندی به نحوی می تواند نمادی از تمام مناطق مرکزی و هم جوار خود باشد.
اولویتهای انکشافی
مناطق مرکزی افغانستان که به «هزارهجات» نیز مشهور است، به دلیل بی توجهی حکومتهای گذشته و ستم تاریخی که بر آن روا داشته شده است، همواره در کنج فراموشی قرار داشته است. دلایل به فراموشی سپردن مناطق مرکزی از سوی حکومتهای گذشته زیاد است. اما با توجه به بسترهای قومی قدرت در افغانستان، ساکنان مناطق مرکزی از قومیت متفاوت برخوردار بوده است. تفاوت مذهبی نیز دلیل دیگری بوده است که سبب رنج مضاعف در این مناطق شده است. بنای ستم و تبعیض نزدیک به یک قرن پیش از سوی عبدالرحمان خان در این مناطق گذاشته شد که بنا بر برخی آمار نزدیک به 62 درصد ساکنان این مناطق یا کشته و یا آواره شدند و یا به اسارت و بردگی رفتند. از آن زمان تا کنون ساکنان این مناطق مورد بی مهری همه حکومت های گذشته قرار گرفته اند و هیچ حاکمی تا کنون بر ستم تاریخ و رنج این مردم نه اذعان کرده است و نه کاری برای رهایی از رنج های تاریخی انجام داده است.
متاسفانه در طول دوران جدید که حکومت انتخابی با کمک شرکای بین المللی افغانستان به وجود آمد و میلیاردها دالر کمک های خارجی به افغانستان سرآزیر شد باز هم مناطق مرکزی از آن همه کمک جامعه جهانی تقریبا بی نصیب ماند و توجهی هم پای دیگر ولایات بدان صورت نگرفت. در طول دو دور حکومت آقای کرزی هیچ پروژه انکشافی که به زندگی مردم تغییر به وجود آورد و یا به نحوی یک پروژه ملی به حساب آید در هیچ نقطه ای از مناطق مرکزی یا هزارهجات روی دست گرفته نشد. طبیعی است که مردمان مناطق مرکزی همواره این گونه برخوردها را عمدی و در ادامه سیاست های تبعیض آمیز حاکمان گذشته قلمداد کرده اند. جهت گیری مردم مناطق مرکزی در چهار دور انتخابات ریاست جمهوری به خوبی بیانگر نوع تلقی و برداشت آن ها از سرشت بیدادگرانه قدرت و حاکمان بوده است. با آن که مشارکت ساکنان مناطق مرکزی در انتخابات بیش از هر جای دیگر بوده است، اما هیچگاه بر اساس منافع کلان و به نفع کسانی که برندگی آنان قطعی بوده است رای نداده اند. روانشناسی اجتماعی و سیاسی مردمان مناطق مرکزی با توجه به جهتگیریهای سیاسی شان نشان میدهد که آنان تا کنون برخلاف جریان آب شنا کرده اند. این جهتگیری منفی از یکسو ریشه در تبعیضهای تاریخی دارد و از سوی دیگر از بیمهریهای و بیتوجهیهای سران حکومت برخاسته است. بنابراین نمیتوان همه تقصیرها را به گردن مردم انداخت و آنها را ملامت کرد. آرایی که در چهار دور انتخابات ریاست جمهور در مناطق مرکزی استعمال شده است به نحوی وارونه و واگرایانه بوده است. یکی از عواملی که به این واگرایی شدت و تداوم میبخشد، بیتوجهی به بخشهای انکشافی و توسعه مناطق مرکزی همپای دیگر ولایات کشور بوده است. در انتخابات ریاست جمهوری در سال 2014 برای نخستین بار رییس جمهور غنی اصطلاح «شکستن حصار طبیعی/ زندان جغرافیایی» وارد ادبیات سیاسی کشور کرد و وعده سپرد که این حصار را خواهد شکست و به اسارت مردم مناطق مرکی در این زندان جغرافیایی پایان خواهد داد. این استراتژی در طی پنج سال گذشته همچنان ادامه داشته است ولی به نظر می رسد که تلاشها هنوز کافی نیست و باید بیش از آن چه صورت گرفته است تلاش کرد.
بزرگ ترین پروژه ملی که تغییرات اساسی نه تنها در زندگی مردمان مناطق مرکزی بلکه در زندگی مردم افغانستان به وجود میآورد سرکهای متقاطع شمال و جنوب و شرق و غرب است. محل تقاطع هر دو جاده در قلب مناطق مرکزی قرار دارد و هر دو از مناطق می گذرد. سرک شمال به جنوب از مزارشریف شروع و به قندهار میرسد و سرک شرق و غرب از کابل شروع و به هرات منتهی میگردد. این دو جاده و نیز سرک حلقوی که ولایات حاشیهای افغانستان را به شکل دایرهای با همدیگر وصل می کند، از بزرگترین و مهمترین پروژههایی است که در زمان داودخان پلان شد ولی هرگز زمینه تطبیقی آن فراهم نگردید.
جاده ضربدری در زمان حکومت قبلی شروع شد ولی در تمام 14 سال عمر حکومت آقای کرزی تنها چهل کیلومتر از میدان شهر به سمت بهسود روی دست گرفته شد که تا کنون این چهل کیلومتر تکمیل نگردیده است. کارشکنی در آن زمان علیه این پروژه ملی بسیار زیاد بود و وزیران مالیه وقت همواره در تطبیق بودجه این پروژه به گونه عمدی کوتاهی کردند. به خصوص در زمانی که آقای احدی وزیر مالیه بود کارشکنی در باره تطبیق این پروژه زیاد صورت گرفت.
در پنج سال اخیر با توجه به تعهدی که رییس جمهور غنی در باره شکستن حصار زندان جغرافیایی داده بود تلاش برای تطبیق این پروژه صورت گرفت ولی بازهم ناکافی بوده است و آن گونه که انتظار می رفت کار در این دو بخش پیشرفت قابل ملاحظه ای نداشته است. در بخش شمال و جنوب کار از دره صوف تا یکاولنگ و هم چنین از دوشی تا بامیان ادامه دارد ولی ادامه آن که سروی و دیزاین و تطبیق باقیمانده این سرک از یکاولنگ تا دایکندی و سپس تا ترینکوت است، هم چنان معطل باقی مانده است. بودجه سروی این بخش هر ساله در کتاب بودجه ملی می آید ولی متاسفانه تطبیق نمیگردد. در قسمت شرق و غرب نیز علاوه بر 40کیلومتری که در زمان حکومت قبلی نیمه کاره مانده است، 60 کیلومتر در امتداد آن به سمت مناطق مرکزی سال گذشته شروع شده است و در دو فاز دیگر از غرب شروع گردیده است. ولی کارها در مجموع کند و ناکافی است.
علاوه بر این دو جاده بسیار مهم که به عنوان پروژههای ملی مطرح است، پروژه های انکشافی در سطح ولایات مرکزی در حال تطبیق است که تا حدودی هر کدام در جای خود بسیار موثر خواهد بود. مثل سرک جاغوری تا قرهبا در ولایت غزنی و نیلی تا قوناق در دایکندی. بر اساس اعلان معاون رییس جمهور در اجتماع مردم دایکندی بیش از نصف مکاتب ولایت دایکندی تعمیر ندارد که همه آن ها در برنامه «اقراء» وزارت معارف گنجانده شده و طی دو سال آینده باید تکمیل گردد. بر همین اساس این برنامه در بخش مکاتب در تمام افغانستان به شمول مناطق مرکزی جریان دارد.
ساخت میدان هوایی نیکی یکی از مهم ترین پروژهایی است که از سوی معاون رییس جمهور به مردم اعلام گردید. این پروژه بیش از 45میلیون دالر بودجه دارد که تا کنون هیچ پروژهای که از لحاظ بودجه با آن برابری کند در ولایت دایکندی کار نشده است. پروژه میدان هوایی نیلی تحت جریان کارهای تدارکاتی قرار دارد و در کتاب بودجه ملی سال آینده نیز درج شده است.
علاوه بر موارد فوق دهها پروژه کوچک و بزرگ در بخش انکشافی و توسعه در مناطق مرکزی یا در حال تطبیق است و یا در پلان های بعدی حکومت قرار دارد که در مجموع چشم انداز روشنی را برای آینده ساکنان مناطق مرکزی و نیز تغییرات اساسی در نگاه حکومت را نشان می دهد. این نوع نگاه به مناطق مرکزی باید ادامه یابد و تعهد کافی در قبال آن وجود داشته باشد که به نظر می رسد سفر معاون رییس جمهور به دایکندی نیز برای تاکید همین امر صورت گرفته است.
اولویتهای امنیتی
به نظر میرسد مناطق مرکزی مدتی است که توجه گروههای تروریستی و نیز حامیان منطقهای آن را نیز به خود جلب کرده است. تحرکات و فعل و انفعالاتی هم اکنون در مناطق مرکزی در حال وقوع است که از لحاظ امنیتی آینده خطرناکی را برای ساکنان آن گوشزد میکند. پروژه ناامن سازی مناطق مرکزی سال گذشته با حمله طالبان در ارزگان، جاغوری، مالستان و نوارمرزیهای ولایت دایکندی کلید خورد. تروریستها در تمام مناطق شکست خوردند ولی تهدیدها و خطرها در این مناطق همچنان وجود دارد و دلایل کافی نیز برای ناامن سازی مناطق مرکزی به خصوص برای همسایههای افغانستان وجود دارد.
مناطق مرکزی به لحاظ تحرکات نظامی در درون این مناطق در طول سالهای گذشته آرام بود. ولی در دو سال اخیر مسلحسازی گروههای خودسر و غیر مسول از کانالهای مختلف شروع شده است. به گونهای که در بسیاری از مناطق مرکزی ما شاهد نضج و رشد گروههای مسلح غیر مسول هستیم.
مطالبات مردم مناطق مرکزی در بخش امنیت بسیار واضح است. استقرار یک لوا از اردوی ملی در بامیان به منظور تامین امنیت مناطق مرکزی در طرح دفتر معاونت دوم ریاست جمهوری قبلا نیز به ریاست جمهوری ارایه شده بود. اگر چنین امری صورت گیرد بدون تردید هیچ کسی نمیتواند امنیت مناطق مرکزی را تهدید کند. مطالبه دیگر گماشتن کدرهای صادق و متعهد به رهبری بخشهای امنیتی از خود مردم است که بتوانند به طور صادقانه فاجعههای امنیتی را مهار کنند. در سال گذشته تعداد زیادی از سربازان پلیس و امنیت ملی در نوارمرزیهای ولایت دایکندی به خصوص در سه ولسوالی پاتو، کجران و ناومیش توسط گروههای تروریستی جان خود را از دست داده اند که دلیل عمده آن عدم رهبری و مدیریت درست ارزیابی گردیده است.
معاون رییس جمهور در سخنان خود در اجتماع مردم در نیلی برای گروههای مسلح غیر مسول هشدار داد و گفت که آنها نباید گمان کنند که یا آن ها بسیار قدرتمند هستند و یا دولت بسیار ضعیف است که نمیتواند با آنها برخورد کند. استاد دانش گفت که حکومت مصمم است که بساط گروه مسلح غیر مسول را برچیند و آرامش را به مناطق ناامنی باز گرداند. او هم چنین از طرح ویژه برای تامین امنیت مناطق مرکزی سخن گفت که حکومت روی دست دارد و در آن همه مواردی که از لحاظ امنیتی تشویش ایجاد میکند در نظر گرفته شده است. با توجه به این که احتمال بروز برخی ناامنیهای داخلی و تشدید حملات گروههای تروریستی و طالبان در نوارمرزیهای مناطق مرکزی وجود دارد، پلان تامین امنیت مناطق مرکزی یا هزارهجات برای حکومت حیاتی است. زیرا اگر این مناطق ناامن گردد تهدیدها و خطرهای امنیتی بسیار جدی تر از گذشته خواهد بود. بنابراین حکومت باید پیش از آن که تهدیدها واقعی گردد، باید آنها را در نطفه خفه کند.
اولویتهای تعلیمی و تحصیلی
وزیر اقتصاد در این سفر در اجتماع مردم ولایت دایکندی و در حضور معاون رییس جمهور گفت که تعداد فارغان دختر از مکاتب دایکندی برابر با فارغان دختر در هشت ولایت کشور به شمول قندهار است. این یک آمار جالب توجه و مهم برای حکومت است. با این که از لحاظ میزان فقر دایکندی شاید در پایین ترین رتبه در میان ده ولایت کمتر انکشاف یافته یا فقیر کشور قرار داشته باشد ولی از نگاه سطح سواد و فارغان مکاتب و دانشگاه در رتبه های برتر قرار دارد. در مجموع سالانه نزدیک به چهار هزار نفر از مکاتب فارغ می شوند و به کانکور سراسری اشتراک میکنند که هر ساله نزدیک به 90 تا 95 درصد شرکت کنندگان جذب مراکز عالی و نیمه عالی می شوند. به همین ترتیب سالانه در حدود چهار هزار نفر از این مراکز فارغ میشوند. سهم دختران هم در مکاتب و هم در کانکور بسیار بالا و تقریبا نصف پسران و طبقه ذکور است که در کشور بی نظیر است. عین همین وضعیت در تمام مناطق مرکزی حاکم است و به لحاظ فرهنگی تمام مناطق مرکزی سرنوشت یکسان و شباهتهای تام دارد.
بر همین اساس ساختن تعمیر مکاتب، استخدام معلمین مسلکی و فراهم کردن تجهیزات آموزشی در مکاتب و ارتقای موسسه تحصیلات عالی دایکندی و توجه خاص به آن از اولویتهای اساسی میتواند باشد. چنان که گفته شد در بخش مکاتب معاون رییس جمهور اعلان کرد که نصف مکاتب ولایت دایکندی تعمیر ندارد و تمام آن ها که نزدیک به 223 باب مکتب میشود در برنامه اقراء گرفته شده است و به زودی کار تعمیر مکاتب شروع میشود. این یک گام مثبت است که امید میرود همپای دیگر ولایات کشور، مناطق مرکزی نیز رشد قابل ملاحظهای در این بخش داشته باشد.
در بخش تحصیلات عالی نیز دو مرکز دولتی در تمام مناطق مرکزی وجود دارد که یکی از آنها دانشگاه بامیان است و دیگری موسسه تحصیلات عالی دایکندی. واقعیت این است که در کیفیت بخشی به دانشگاه بامیان در سالهای گذشته توجه بسیار کم صورت گرفته است و با توجه به امنیت و فضای باز فرهنگی که در بامیان حاکم است، سرمایه گذاری زیاد در بخش تقویت و ارتقای دانشگاه بامیان وجود دارد. هم چنین در باره موسسه تحصیلات عالی دایکندی در طی سالهای گذشته و به خصوص در پنج سال حکومت وحدت ملی توجه خوب صورت گرفته است. در سفر اخیر معاون رییس جمهور از هشت پروژه سه پروژه از تحصیلات عالی دایکندی بود که عمق توجه و نگاه رهبری حکومت را نسبت به تحصیلات عالی در این ولایت نشان میدهد. امید است که همچنان این نگاه حفظ گردد.
تعدیل واحدهای اداری
تعدیل واحدهای اداری یکی از آرزوهای دیرینه مردم مناطق مرکزی بوده است. حتی یکی از مطالبات مرکزی و خواست های اساسی شهید مزاری نیز همین موضوع بود. او همواره در سخنان خود از چند مطالبه اساسی به خاطر تامین عدالت اجتماعی سخن میگفت که یکی از از آنها تعدیل واحدهای اداری بود. این مطالبه از آن جهت برای ساکنان مناطق مرکزی حایز اهمیت است که ساختار اداری در این مناطق در گذشته بسیار غیر عادلانه و حتی ظالمانه بوده است. در طی سالهای گذشته برای رفع محرومیت از مناطق مرکزی تنها ولایت دایکندی ایجاد شد که یک گام مثبت و مهم در راستای تامین عدالت اجتماعی بود. اگرچه علی رغم ولایت شدن دایکندی چندان توجهی از سوی مسولان درجه یک حکومت نسبت به توسعه این ولایت به اندازه دیگر ولایات صورت نگرفت. ولی صرف ولایت شدن دایکندی برکات زیادی برای ساکنان آن داشت. در همین راستا در پنج سال اخیر به خاطر سهولت در دسترسی مردم به خدمات عامه سه ولسوالی نیز ایجاد گردید که عبارتند از ولسوالی نمبر 2 یکاولنگ در ولایت بامیان، ولسوالی پاتو در ولایت دایکندی، ولسوالی ناومیش در ولایت هلمند.
در بخشهای مختلف مناطق مرکزی تقاضا برای ایجاد واحدهای اداری جدید زیاد وجود دارد. در این بخش به نظر می رسد که تاسیس ولایت جاغوری در صدر قرار دارد و سپس انقسام برخی ولسوالیهای دیگر به واحدهای اداری کوچک تر از مهمترین مطالبات مردم مناطق مرکزی است. علاوه بر تاسیس ولایت جاغوری که خودبهخود به انقسام برخی ولسوالیهای ولایت غزنی به واحدهای اداری کوچکتر خواهد شد، انقسام ولسوالیهای لعل و سر جنگل در غور، ورس در بامیان، بهسود در میدان وردک و میرامور در ولایت دایکندی به واحدهای اداری کوچکتر از مهم ترین خواستهای مردمان ساکن در این مناطق است.
در این بخش نیز به نظر میرسد که حکومت اراده جدی دارد و تا کنون کارهای تخنیکی در بخش تعدیل واحدهای اداری در مناطق مرکزی از سوی نهادهای مربوطه صورت گرفته است. اکنون تنها یک اراده سیاسی قوی و همچنین هماهنگی مردم با رهبری حکومت لازم است که تعدیل واحدهای اداری به واقعیت تبدیل شود. خوش بختانه در بخش اراده سیاسی رهبری حکومت نشانههای خوبی دیده می شود که سفر معاون رییس جمهور به ولایت دایکندی و همچنین وعدههای قاطع رییس جمهور در سفر سال گذشته به ولایتهای دایکندی و بامیان از جمله آنها است.
اولویت سیاسی حکومت
مناطق مرکزی میتواند به دلیل تحولاتی که در آن به وجود آمده است میتواند در محور توجه حکومت و رهبری حکومت وجود داشته باشد. علاوه بر احتمالات مسایل امنیتی، انکشافی و تعدیل واحدهای اداری، مناطق مرکزی از لحاظ سیاسی نیز اهمیت مییابد. میزان اشتراک بالای مردم به خصوص زنان در انتخاباتها و روندهای دموکراتیک در مناطق منحصربفرد است. از سوی دیگر روند رو به رشد مدنیت و قانونمندی در این مناطق بی نظیر است. به همین خاطر آرای مردم مناطق مرکزی به دلیل سالم بودن روند انتخابات و همکاری مردم در این زمینه و حمایتهای همهجانبه این مردم از نظام سیاسی کشور و مردم سالاری و قانون اساسی در حال تبدیل شدن به معیاری برای انتخابات ها است. از همین رو هر حکومتی که در افغانستان سر کار میآید باید اهمیت ویژه برای مناطق قایل شود. مناطق مرکزی به دلیل داشتن ظرفیت بالای سیاسی میتواند محور هر گونه پلان سیاسی در نزد حاکمان آینده باشد.
سخن پایانی
مناطق مرکزی و ساکنان صدها سال است که در زندان جغرافیایی قرار داشته اند. این زندان به لحاظ جغرافیایی و صعب العبور بودن اگرچه طبیعی است و کوههای سربفلک کشیده این مناطق را احاطه کرده است. ساکنان مناطق مرکزی صدها سال است که بدور از تسهیلات معیشتی و ارایه خدمات عامه در قعر درههای پرپیچوخم زندگی کرده اند. مردمان مناطق مرکزی احساس میکنند که زندان جغرافیایی برای آنان توسط حکومتهای گذشته ساخته شده است و آنها عمدا در معرض ستم قرار گرفته اند. محرومیت در این مناطق غیر قابل توصیف بوده است. ساکنان مناطق مرکزی صدها سال است که در انزوای سیاسی و در تحریم حکومتهای ستمگر و مستبد گذشته قرار داشته اند. میزان احساس محرومیت در مناطق مرکزی و همچنین میزان فقر و فلاکت از لحاظ معیشت و دسترسی به خدمات اولیه بسیار بالا است. به همین خاطر رهایی از رنج تاریخی برای ساکنان مناطق مرکزی یک رویا و یک آرزوی دست نیافتنی به حساب میآمد. اکنون با عزم و اراده ای که در رهبری حکومت به وجود آمده است، امیدواریها هم افزایش یافته است. سفرهای متعدد رییس جمهور غنی و استاد دانش به مناطق مرکزی و همچنین سفر اخیر معاون دوم رییس جمهور به ولایت دایکندی نشان از این عزم و اراده دارد. امید میرود که این عزم همچنان تقویت شود. تا باشد که ما شاهد تحولات مثبت در سطح کشور و به خصوص در مناطق محروم مرکزی باشیم.