تأملی بر عوامل پشت پرده حوادث تروریستی درغرب کابل
واقعه غم انگیز و دلخراش امروز در شفاخانه نسایى ولادى دشت برچى غرب کابل ، دل هر آزاده ی را خون و قلب انسان را به تپش می آورد؛ به گلوله بستن زنان و اطفال و نوزادان بیگناه با هیچ منطقی توجیه پذیر نیست، این جنایت نابخشودنی تروریست ها و دهشت افگنان وحشی و جاهل به اشد وجه محکوم می باشد. در این خصوص نکاتی را یاد آور می شوم...
الف) بدون شک این عمل وحشیانه تروریستی معلول حمایت های همه جانبه آمریکایی ها و غربی ها از گروه های تروریستی بنام داعش و طالب است، پس آمریکایی ها عامل اصلی اینگونه فجایع در کشور می باشد.
ب) مماشات با برادران ناراضی، رفتار منفعلانه و گاهی حمایتگرانه ی ارگ نشینان از گروه تروریستی طالب زمینه ساز وقوع این رویداد تروریستی می باشد بنابراین، میزان تقصیر و گناه سیاستمداران فاسد کابل کمتر از گناه و تقصیر سیاه دلان تروریست نیست!پس ارگ نشینان نیز مقصرند و باید پسخگو باشند.چرا دولت با داشتن حدود چهار صد هزار نیروی مسلح بازهم در تأمین امنیت ناتوان باشد؟ مشکل کجاست؟
ج) قتل بیرحمانه ی نوزاد چند ساعته در دامان مادر و تیر باران مادر با نوزاد با هم، توسطه لشکریان جهل و جهالت، نشان از عمق کینه توزی و تعصب آنان دارند، این واقعه دلخراش واضح می سازد که صلح به این گروههای تروریستی بی معنی است و باعث میدان دادن بیشتر به تروریست ها می شود.
د) پیام دیگر کشتن زن در حال زایمان و نوزاد تازه به دنیا آمده این است که آنان به دنبال نابودی یک جامعه و یک نسل می باشند. این صدا خیلی رسا و پیام خیلی واضح است. مخاطبین این صدا باید از خواب غفلت بیدار شوند و قبل از نابودی یک نسل و یک جامعه، چاره ی بیندیشند.
ه) تعامل و تبانی حکومت مرکزی با طالبان در چارچوب سیاست های حذف قومی، موجب تسلط طالبان بر بیش از نصف خاک افغانستان و به حاشیه رانده شدن اقوام غیر پشتون از مراکز امنیتی و نظامی شده است.
و) حکومت مرکزی، برنامه ی برای تأمین امنیت، فقر و محرومیت زدایی و معضل بیکاری ندارد، وضع به گونه ی است که مردم محتاج دونیم کیلو گندم و دو قرص نان خشک می باشند و گاهی هم مردم در اثر فشار گرسنگی و فقر دست به عصیانگری می زند، اما عاملین حکومت با گلوله پاسخ شان را می دهند و برای همیشه ساکتش منمایند، که نمونه عینی اش را در غور دیدیم .
ز) حمله سیستماتیک و دوامدار به مناطق هزاره نیشن و مراکز مرتبط به هزاره ها، نشان از یک دسیسه ی شیطانی و خطر ناک عوامل پشت پرده ای این جنایت ها می باشد.
در شرایطی که دشمنان خونخوار،کمر به نابودی مردم ما بستهاند، این پرسش ها مطرح می شود، راه نجات و بقای ما چیست؟ در این شرایطی که صرفا برای بقا می جنگیم، اولویت های رهبران سیاسی و نخبگان جامعه هزاره روی چه مسائل بنیادی باید متمرکز گردد؟ آیا کندک مشاورین و چند پست سیاسی و تشریفاتی، نفعی برای مردم ما دارد؟ آیا زمان آن فرا نرسیده است که رهبران بی کفایت قوم هزار وسیاسیون، از خود زنی، معامله گری آنهم فقط برای فرزندان و چند تا هم حزبی اش دست بردارد؟ تاکی باید شاهد سلاخی شدن مردم بیچاره خود مان باشیم؟
السلام على من اتبع الهدى
محمد فروغی
23/2/1399